• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : يك غزل
  • نظرات : 8 خصوصي ، 101 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام سيد خوش قريحه ما:

    دلنشين بود و ساده.رنگ صورتي ملايمي داشت.شعرت را مي گويم.جوششي بود.فوران كرده بود و حتي فرصت بازنگري هم نداده بود.اينجوري بيشتر به دل ميشينه.

    من اجازه دارم يه نقدي بنويسم؟بي ادبي در محضر شما نباشه يه وقت.؟من خودم اصلا از وزن و اين چيزا سر در نميآرم فقط سماعي بلدم.به نظر من رديف بايد در همه ابيات يكسان باشه.اينجا يكجا است و يكجا كلمه نيست رديف شعرتون شده. ديگه اينكه حروف اني در پايان هر بيت قافيه شما هستند كه دو جا رعايت نشدن: (آيا و حالا).و ضمنا همين دو جا هم حفظ رديف به هم خورده(است/ نيست)

    ميدونم كارم خيلي بده ولي دوست دام نظرتونو در مورد اين تغييرات در شعرتون بدونم.

    بهارخاطره تو هميشه طوفاني است

    غم و غريبي و غربت هميشه طولاني است

    قسم به تيرگي دلنشين چشمانت

    كه بزم رقص نگاهت عشاء رباني است

    غزل براي تو گفتن همه نياز من است

    ولي چه سود كه تكرار دل پريشاني است

    دلم گرفته ز هستي و حيف چشمانت

    به بزمگاه رقيبان به بزم و مهماني است

    بريده اي مگر از ما؟چنين قرار نبود!

    بريدن از تو نگارا خيال شيطاني است

    (هزار وعده خوبان يكي وفا نكند)

    هنوز وعده ندادي دلم چراغاني است

    به زير چتر نگاهت مرا پناهي ده

    كه اسمان نگاهم هميشه باراني است

    غزل شده همه مرثيه غريبي من

    نگويم از دل خود كين حديث پنهاني است...