سينه از آتش دل در غم جانانه بسوختآتشي بود دراين خانه که کاشانه بسوختتنم از واسطه ي دوري دلبر بگداختجانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت..................... باران را كه ميشناسي يا ؟(انديشه ي پنهان )
يك شنبه بعد از سالها درد ورنج ترکمان کردعزيز ترين دوستم .......................
و از تو به خاطر محبت هايي كه كردي ممنون
تو خاطره ي خوبي براش بودي يك دوست خوب
سعي ميكنم به ياد باران پست هاشو هميشه پر كنم تا كامنت داشته باشه
او خيلي به كامنت هايي كه براش مي گذاشتند علاقه داشت و وقتي حالش خيلي بد بود براش پرينت مي گرفتم و اون از اين همه ارادت دوستان پر ميشد
اون بازم خانه اش سر ميزنه و چشم انتظار پيام دوستان برميگرده