• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : يك غزل
  • نظرات : 8 خصوصي ، 101 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    تنها نه همچو شمع به پايت گريستم
    هر جا كه دست داد برايت گريستم
    در كربلاي عشق تو دوشينه يك فرات
    اي جان تشنه‌ام به فدايت گريستم
    هر جا كه داد تشنه‌لبي پيش يار جان
    بر كشتگان كرببلايت گريستم
    در شام هجر از دل تنگ خرابه‌ام
    هي ناله كردم و به عزايت گريستم
    هر جا كه مرغ نوحه‌سرا نوحه كرد سر
    پرپر زدم من و به هوايت گريستم
    هر كس به سينه مي‌زد و مي‌گفت ياحسين
    همراه او به زير لوايت گريستم
    در راه شام همره يك كاروان اسير
    بر آن سر ز جسم جدايت گريستم
    زمزم شدم ز گريه سر كوي ماتمت
    دل سعي كرد و من به صفايت گريستم
    اي تشنه‌لب كه آبروي عشق خون تست
    بر خون تو به خون خدايت گريستم
    فردا كه هيچ جز غم عشقت نمي‌خرند
    شاها گواه باش برايت گريستم
    اي ديده خفته بودي و من از دل پناه
    در ماتم حسين به جايت گريستم
    سلام ممنونم از حضور نورانيت
    هميشه کربلايي باشي

    نويسنده: کربلايي سيده