آب در هاون کوبيدن است اينکه من شعر بنويسم و تو فال قهوه بگيري وقتي ؛ آخر همه ي شعرهاي من ...تــو مي آيي ؛و تــهِ همه ي فنجان هاي تو ...من ميـــروم ( مهران پيرستاني / سيزدهم شهريور نود )
سلام سيد بزرگوار
تسليت مي گم خدمتتون
ارادتمند
گذارم افتاد روزي بر مدينه به دل گفتم فغان از ظلم و کينه
ندانستم چرا در شهر طاها نباشد سايه اي از قبر زهرا؟
......
اللهم عجل لوليک الفرج
سلام حاج آقا
خيلي دعامون کنيد اين روزا..............