سلام به آقا سيد بزرگوار وبلاگستان
به قول ساقي چه عجججججججججججججججب
چشممون روشن شد به نوشته هاتون :)
روي ماه خداوند رو دوست دارم و چندبار خوندمش، قسمتهاي قشنگيش رو انتخاب كردين
اون قسمتي رو هم دوست داشتم كه اون خانم وقتي داشت از ماشين پياده ميشد ميگه : روي ماه خدا رو ببوس
كتابهاي مستور رو هم دوست دارم، اما استخوانهاي خوك يه جوري بود .. به دلم ننشست ..
عوضش حكايت عشق بي شين كه واقعا محشر بود
من ِ او هم قشنگ بود، نقدش رو تو وبلاگتون خونده بودم
در مورد كتاب هزاران خورشيد تابان خالد حسيني چندجايي شنيدم كه قصد دارم بخونمش
يه كتاب از سيدمهدي شجاعي هم ديدم به اسم پدر و پسر .. دقيقا اسمش يادم نيست، شبيه آفتاب در حجابه و اينبار به رابطه امام حسين و حضرت علي اكبر اشاره داره
برم يه كمي حال و احوال كنم با شهر كتاب جون ;)
ممنون حاج آقا از اين جو كتاب خواني كه ايجاد كردين