ديگر ترانه اي برايم نخوان،
بيش از اين مرا فريب نده.
پنجه ات را خشمناک تر از هميشه
بر سينه ي مسلول ِ من فرو کن،
تا خون از گلويم
بر بسترم ريزد،
تا مرگ براي هميشه
زهر نفرين شده را از دلم بزايد ...
ـ آنا آخماتووا ـ