• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : مورچه ها و دنيا
  • نظرات : 3 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + قل سايه 

    آخه به کدامين گناه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    يکشنبه بعد از ناهار خوش و خرم قدح باده بدست داري کار ميکني که گوشيت زنگ ميخوره و شماره خونه رو ميبيني و بله و سلام و ميشنوي که همين الان بيا خونه!!!!!!!!!!!! علت رو جويا ميشي و مادر نازنين مثل بقيه الهه هاي نگراني گويي براي توضيح هم وقت نيست مختصر توضيح و شنيدن چشم که سريع خونه باشم.

    کاملا گيج و سردرگم که مگه امروز چه روزيه در حالي که براي بار اول خود تو هم نگران ميشوي از شرکت ميزني بيرون و يه کمي که از شرکت دور ميشي تازه انگار وسط يه کابوس گير کردي !

    خدايا اين همه نيرووووووووووووووووووووو!

    وحشت گوياترين واژه است براي حسي است مشترک در ميان ره گذر ها...

    ميدونم شما سخن گوي دولت نيستيد اما واقعا براي اتفاقي که شما به خوبي توصيفش کردين اين عکس العمل منطقيه؟! اندک آبي و مورچه هايي...

    اما به کدامين گناه اين وحشت رو به ما تزريق کردن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟