سلام
امروز دلم گرفت اشکم در اومد اما نه به خاطر حسين
دلم براي خودم سوخت که امسال هم نتونستم درک کنم اين واقعه رو، اين عبد بودن رو و خيلي چيزهاي ديگه که حتي عنوانش رو هم نميدونم چه برسه به درکش و ..
توي همين زمان که با خودت درگيري و داري فکر ميکني اين ساعتاي باقي مونده رو چي جوري از دست ندي، به خاطر اينکه نرفتي توي مجلس امام حسين به خاطر اينکه شعور و فهمت در حد بقيه نبوده به جاي اينکه به تويي که راه گم کرده اي راهو نشون بدن ، برچسب کافر بودن ميخوري چه آسون . و تو به جاي اينکه اشکت بابت اين واقعه در بياد اشکي که معرفت هم داشته باشه ، به حال خودت گريه ميکني و بي معرفتيت و سوزش زخمي که بواسطه نمک ديگران بيشتر ميسوزه!
دلم کرفته زياد.
شباي قدر قشنگي رو امسال تجربه کردم .عرفه رو يه کم حس کردم اما اين دو روزو باختم مثل هميشه و چه تلخ هم باختن و هم ملامت شدن که ديگه ميموني بايد به باخت گريست يا تمام ملامتها رو با اشک کم رنگ کرد.
دلم از دل گرفتگي مزخرف هم گرفته . کاش امسال رو ديگه از دست نميدادم و خوش به حا اونايي که از دست ندادن .
اما اونايي که از دست ندادين اين روزا نمک رو زخم من و امثال من نريزين که از دست دادن اين روزا کم دردي نيست!