پدرم هميشه نگران بود که با پسري دوست نشوم چون مي دانست براحتي مرا تنها مي گذارد
دلم را مي شکند پشت پا به تمام قول وقرارهايش مي زند اما وقتي به خواستگاريم آمد مرا دو دستي
به او تقديم کرد چرا؟..............
من رانندگي با سرعت را دوست دارم . دوست دارم خيابانها را يکطرفه بروم
از اين کار لذت مي برم اگر عابري جلوي من سبز شد چنان پرتش مي کنم
که سر از بيمارستان در بياورد . يکهو سر وکله پليس پيدا مي شود ومرا جريمه مي کند
چرا؟
من همه هنر ها را دارم اما مدرک براي ارائه دادن ندارم هر کاري که شما بخواهيد
مي توانم انجام بدهم اما هيچ جا مرا استخدام نمي کنند به نظر شما اين درسته ؟
چرا؟
چرا من بايد به عقد کسي در بيايم ؟
چرا من براي رانندگي بايد گواهينامه داشته باشم واصول آن را رعايت کنم ؟
چرا بايد براي نشان دادن استعدادم مدرک نشان دهم؟
هزاران چراي ديگر شايد از ذهنتان بگذرد وخودتان جواب را بدانيد
ولي باز لج کنيد که ما آزاد نيستيم آيا اينها محدوديت است ؟ مطمئنا نه
چون جامعه براي امنيت داراي ضوابط خاصي است که بايد همه آن را
رعايت کنند وگر نه بي نظمي همه چيز را به هم مي ريزد وشما
اولين کسي هستيد که معترض مي شويد .