وبلاگ :
لبـــگزه
يادداشت :
شوق پرواز
نظرات :
16
خصوصي ،
38
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شمس
سلام سيد
قبلا اينارو از زبان همسر شهيد بابايي شنيده بودم...
اما...
الآن كه اينجا دوباره خوندمش مو به تنم سيخ شد...سرم درد گرفت...
دنيا دني تر از اينه كه دل ببنديمش...اونا فهميدن زودتر از ما...
ماها مديونيم...خسته ايم...آزادي يعني چه؟...جوونا...
خواهرا...برادراي من...1 ذره به خودمون فكر كنيم...كجاي قضيه ايستاديم...
محتاج دعاييم...
ياعلي
پاسخ
سلام.. جالبه كه آخرين كلام عباس توي كابين پرواز وقتي تير مي خوره اين بوده كه اينجا چقدر سبز و قشنگه.. اين در حالي بوده كه زمين زير پاشون بيابون بوده است..