سلام بزرگوار
ايام به کامتان انشاالله؛ آنهم در مدينه ي غمناک
چيزي ندارم با دست بخوام بنويسمش ولي با دلم خيلي حرفها براي گفتن با شما دارم تا به گوش مادر مظلوممان برساني...
سيد جليل القدر ، به مادرمان بگو سرت سلامت باد غم نخور، اگر آن زمان که زمان ياد ندارد چه زمان حقت را غصب کردند و سيلي به صورت نازنين ات زدند؛ امروز نيز هستند نسل هاي آن پليدان که حق از عترتت ، از سادات غصب مي کنند و ظلم ميکنند به شان.
بگو مادر جان اشک از رخسارت پاک کن که يار خواهد آمد...
آه ببخشيد مادر که گفتم اشک از رخسار پاک کن،! نه سيد بزرگوار شما اشک از صورت مادرمان پاک کن چرا که مادرمان دستش که بالا نمي آيد...
اگر خاطر مبارکتان باشد، در تاريخ خوانده ايم قنوت يک دستي اش را...
سيد بزرگوار التماس دعا داريم...
از شمائي که از بس خوبيد هميشه مهمان خانه اش هستيد...
و شايد به عبارتي اهل آنجائيد و اينجا مهمان....
خوش به سعادت تان که دستتان پيوسته در داماني ست بس مهربان.
همه را دعا کنيد.
بغض بدجور دارد مي شکندم....
يادتان هست پدرتان در آي سي يو بود و با دعاي شخص خودتان شفا يافت ....؟ حال براي همه آن فقير بيماراني که در راهرو هاي بيمارستان خانواده شان چشم به درب آي سي يو دوخته اند دعا کن.
شما خوبيد.، بلکه خدا به برکت وجود شما شفايشان دهد. انشاالله.
شما که منزه و پاکيئد دستم به دامانت همه ي مريضها رو دعا کنيد...
دعا کن مهربان شايد ببارد ابر يک قطره بر اين صحرا...
دستانتان را که معطر به عطر حرم امن الهي ست بوسه باران مي کنم.
افتخار مي کنم که سعادت دارم عبد فروتن خداي حرفم لا اقل مي خواند....
درود خدا بر شما و جد بزرگوارتان
چشم به راهم مگذاريد چند ده روزيست چشم به راهم...
يا حق