الله
بنام سيب و به اذن حبيب
سلام بر سيد استاد يا استاد سيد .
دير اومدم اما شايد هنوز براي عرض تبريك عيد و سال نو اونم روز سيزده نوروز دير نشده باشه . گاهي خوردن نان بيات لذتي داره كه در نان داغ و كباب نيست !!!
چه شوووووووووود .
به هر حال حدا اقلش به رسم ادب و به حكم وظيفه عرض مي كنم كه اميد وارم سالي خوش و خرم و مملو از سلامتي سعادت و معنويت اشته باشيد و خدتون و خانواده محترم در پناه الطاف الهي سبز و خرم بمونيد .
سيد عزيز . شهيد بزرگوار آويني از روز مرگيها و عادتها مي ناليد و از گرفتار شدنش در دام اونها مي هراسيد . خوب كه فك كني ميبيني راستي هم بد اعتياديه اين اعتياد به عدات و روزمرگيها .
اما خوب دربين همه اونها بعضي عادات هم بد نيستن . و اعتياد بهشون حس خوبي به آأم ميده . اقلش اينه كه بينشون ميشه بد و بدتر كرد . اين همه گفتم كه بگم : عادت به وب نويسي از جمله اعتيادهاي شيرين ميتونه باشه . و معمولا هم بد جوري آدمو گرفتار ميكنه . دلو به دريا زدمو درد ترك اين اعتيادو به جان خريدم . اما تركش علي الظاهر خانمان سوز تر از بودن باهاش شد برام .
از وقتي كنار كشيدم ( با اينكه شايد نوشته هام سرو تهي هم نداشت و بي هدف و گيج و گنگ بود ) روز مرگيها و عاداتتي رو گرفتار شدم كه بد جوري دلمو غبار آلود ميكنه .
ديگه از اون حس خوبي كه از نوشتم يه مطلب بي سرو ته يا خوندن يه كامنت ( پيام ) لذت بخش از يه دوست نديده يا آشنايي با يه دوست نديده جديد » خبري نيست . اما تا دلتون بخواد جاي اونارو خمودي و كسلي و عادات روتين و خسته كننده و يكنواخت گرفته .
بد جوري سر در گمم .
يه وقتي ميخوام دوباره بنوسم . يه وقت مي خوام درس بخونم . يه وقت مي خوام برم دنبال موسيقي. يه وقت مي خوام بزنم تو كار تجارت يا تحقيق يا حتي فيلم سازي و داستان نويسي .
اونقدر فكر و آرزو ريخته تو سرم كه اگه منفجر شه آسيبش كمتر از انفجار هسته اي نخواهد بود !
ادامه ...... دارد »»»»»»»