باز محرم رسيد، دلم چه ماتمزده
کسي ميان اين دل، خيمه ماتم زده
باز محرم رسيد، شدم چه حيران و مست
از اين همه عاشقي، دوبارهام مست مست
باز محرم رسيد، ميکدهها وا شدند
تمام عاشقانت، واله و شيدا شدند
باز محرم رسيد، اين من و گريههايم
رفع عطش ميکند، فرات اشکهايم
باز محرم رسيد، شهر سيهپوش توست
دل، نگران رنج خواهر مظلوم توست
باز محرم رسيد، مدرسه عشق باز
کلاس درس زينب، کار نموده آغاز
باز محرم رسيد، وعدهگه بيدلان
فصل جنون و مستي، صاحبِ صاحبدلان
باز محرم رسيد، تا سحر آوارهام
ميان ميخانهها، مستم و ديوانهام
باز محرم رسيد، عاشقي سوداگريست
گرمي بازار عشق، شور دل زينبيست