با سلام
حکايت شما آقاي ما ، حکايت راه است و سفر ...حکايت راه هاي موازي که هميشه به هم ميرسند و راه هاي متقاطع که هيچ وقت به هم نمي رسند ...حکايت روزگار ما نيز چون روزگار شما عجيب است و سخت غريب ...قانون ماست که راه هاي موازي حتي در ابد هم به همديگر نميرسند ...چشمم را که خوب شستم ديدم که چگونه زهير ، حر ، يعقوب کندي ... چگونه با همه دوريشان و فقط به خاطر موازي بودنشان به تو مي رسند ...کوله باري به دوش ميگيرم و قطب نمايي به دست تا پا به راهي بگذارم که با شما موازي باشد ...خيمه سرخ و سفيد و سبز شما نقطه عطف اين سفر ماست ...ميهمان نواز بزرگ ، چراغ راه ، کشتي نجات ، قطب نمايم را به سمت خيمه تان عاشق کنيد ...
آمين
اتماس دعا