سلام سيد عزيز و دوست داشتني...
شنبه ي پيش موقعي كه مشغول تمرين رژه بوديم...كلي به ياد جلسات شنبه ها بودم...
آخ كه چقدر دلم اونجا بود و پر مي كشيد براي حوالي يوسف آباد و بعدشم مسجد شفاء...
خيلي دلم براتون تنگ شده...يه ذره شده...
هميشه خنده هاي شيرينتون وقتي ياد آورم ميشه پر مي شم از انرژي و يادآورم ميشه لحظه هاي شيرين و دوست داشتني شنبه ها!
حاج آقا خيلي ممنونم از لطفتون و محبتتون...
واقعا ممنون
مشتاقانه منتظر ديدار دوباره شما هستم و اميدوار كه فردا بهمون مرخصي بدن هر چند براي زماني كم روي ماهتونو زيارت كنم و هفته را سرشار باشم از انرژي و روحيه سرزندگي يك دوست دوست داشتني...
از خدمت هم برايتان بگويم كه حسابي خوبه...
الحمدالله...
دوستان خوب و خوبتر...
بچه هاي با نمك و با مزه...
تمرين هاي مقاومت جسماني نسبتا سنگين و حالت كامل و ناقص شدن هاي فراوون!!!(پوتين پوشيده و كلاه به سر و چهاربند و فانوسقه = حالت كامل)
خدمت براي من لازم بود...
و الان خوشحالم كه دارم تجربه اش ميكنم...
به همين سادگي دوهفته اش گذشت...
التماس دعا عزيز دل
ياعلي