دهم تيرماه 1484:
فرزنداانِ منن در اين صد سال دوستان نننن نديده ي زي زي زي زيادي پيداا کرديم...
بهر
حال صد سال گذشت... و البته سال هاي ديگر ... اوهوم اوهوم!(در اين لحظه
آقا سيد به علت کهولت سن سرفه مي کنند!) چي مي گفتم فرزندان منن؟
آهااا...و البته سالهاي ديگر هم خواهد گذشت...
چيز...
... چي داشتم ميگفتم فرزندان من؟!!
خلاصه ديگه نصيحتتون نکنم خسته کرديد منو شماهاااااووهوووم!
چي داشتم مي گفتم فرزندان من؟
خلاصه
بريد اصلاح شيد فرزندان من شماها منو پير کردين الهي که به تير غيب... نه
فرزندان من الهي که عاقبت به خير شيد اما يادتون باشه شماها منو پيرررر
اوووهووووووم اوه اوه اوه اوهوووم گوپس تق تالاپ!!! (در اين لحظه آقا سيد
به علت شدت سرفه قادر به ادامه صحبت نشدند و تنها با دست به حضار اشاره
کردند که بريد دنبال کارتون و از جلو چِشَم دور شيد)
10 تير 1488 :
چي داشتم مي گفتم فرزندان من؟
اووووووهووووم.... اوووهوووم!
چي داشتم مي گفتم فرزندان من؟
اوووهوووم... اوووهوووم!
چي داشتم مي گفتم فرزندان من؟
اووهوووووووووووم.....
چي داشتم مي گفتم....