سلام به آقا سيد بزرگوار وبلاگستان
اصلا قبول نيست هاااا
من اولين نفر بودم كه تبريك گفتم، شما دير پستتون رو گذاشتين
بعد دقيقا توي روزهايي كه اصلا يادم ميره چندمه و چند شنبه است تولد گرفتين
به هر حال گفته باشم حق ما محفوظه!!
اينكه ديگه مثل بعضي چيزها نيست كه گم بشه و نشه پيداش كرد
تولد لبگزه مون ! مبارك باشه آقا سيد
ناراحت نشين كه گفتم لبگزه مون! سهم ماهايي كه ميايم اينجا، با نواي دلنشين تار و كمانچه اي كه گذاشتين مطلب مي خونيم، ياد ميگيريم، مي نويسيم، احساسي ميشيم، توي فكر ميريم، به نتيجه مي رسيم ووو .... كمتر از شما نيست
نمي دونم شما هم اينطوري هستين يا نه
ولي وبلاگ براي من، انگار يه جزئي از وجودمه
اون بخش درونيم رو كه شايد خيلي جاها نگم و مطرح نكنم توي وبلاگ ميگم و دوستاني ميان ميخونن،به قول شما بعضي ميگذرن، بعضي گرد و خاك مي كنن و بعضي ها هم موندگار ميشن
اين دنياي مجازي، با همه شلوغي هاش، با همه ي بي مرز بودنهاش، با همه ي چيزهايي كه خيلي ها ازش شايد به خوبي ياد نكنن، براي من دريچه اي بوده كه با آدمهايي آشنا بشم كه شايد توي زندگي عادي هيچوقت باهاشون آشنا نمي شدم
توي تولد 5 سالگي لبگزه به خاطر همه چيزهايي كه ازتون ياد گرفتم صميمانه و از ته دلم ازتون تشكر ميكنم
و اميدوارم خدا كمك كنه تا جايي كه خودش صلاح ميدونه اين وبلاگ و اين دست نوشته ها و اين آقا سيد هميشه توي دنياي وبلاگستان باشن و حضورشون كمك و راهنماي خوبي براي خيلي ها باشه
و انشاالله خدا دوستان نازنينتون رو بيشتر كنه تا به همون ميزان كه شما براي بچه ها وقت ميذارين و باري از روي دوششون بر ميدارين، باري از روي قلب مهربون شما بردارن
هر چند من هميشه معتقدم بعضي آدمها مثل كوه مي مونن ... محكم و استوار ... شونه هاشون به اندازه ي دلتنگي هاي همه جا داره ..
و سينه شون، توي قلبشون آتشفشاني دارن كه جز با دست و نگاه مهربون خدا آروم نميشه
هميشه سلامت و موفق باشين سيد بزرگوار
ولي باور كنين من ديشب اينجا رو باز كردم اين متن نبود
خدا نگهدارتون باشه