به خاطر تو / و اكنون اين / امروز است / ديروز رفت / در هاله اي از غبار و چشم خواب آلود / و فردا / با جاي پاي سبز در راه است. / عشق من! / اي ارتعاش زمان / بر پود نور / هيچ كس نمي تواند رودخانه دست هايت را / چشم هايت را / بر من ببندد / آنگاه كه خواب آلوده اند. / آسمان / بال هايش را بر تو خواهد چيد / تا به بازوان مَنَت بسپارد. / و من / به خاطر تو و دريا و آسمان و زمان / به خاطر پوست گندمي ات / و كلامت / آواز خواهم خواند. = پابلو نرودا