سلام سيد
ما كه همچين فكري در مورد هيچكي نمي كنيم!
حكايت شيريني بود...خنده خوشي رو نشوند به لبهامون!
چي بگم از اين سياست كه بعضي موقه ها ازش متنفر ميشم بعضي وقتا هم نمي دونم كه اين (و ساسـه العباد) ـي كه تو جامعه مي خونيم چيه و اون سياست بنده هاي ناب خدا چيه و سياست ما چي بايد باشه تو اين اوضا احوال سياسي...
نرخ دين و آدم خوب اروزن شده تو اين بازار آقا!
بي پدريم ديگه... شايد اگه پدرمون بودند و حكايت ولايت شرح مي دادن ما هم وضعمون به ازين بود!
ياعلي
سلام
من امروز هم از سياست ترسيدم و هم از آدمهايي که سياست رو با تمام جان فرياد مي زدن
من حاضرم به خود عمو حسن تا مي تونم شکلات بدم اما قول بده که يادش نره زيبايي به سياهي نيست به لبخنديه كه اصلا روي لبهاي عمو حسن نمي شينه
سياست چيز خوبي نيست
قصه ي گاو عمو حسن قشنگتره و شيرين مثل شكلاتهايي كه بي ريا رد و بدل شدن
شاد باشيد
سلام سيد جان... واقعا كه تمثيل به جايي بود به قول گلهاي محل ما دمت گرم...
السلام عليک ايها العبد الصالح
المطيع لله و رسوله
السلام عليک يا روح الله
هر سال که به ايام ارتحال امام عزيزمون نزديک ميشيم من و مرجان تو فرصتايي که کنار هميم
ميشينيم و در باره ايشون ميگيم و ميشنويم
ديشب خيلي دلم گرفته بود .حرفاي انتخاباتي آقايون کاملا اوضاع منو بهم ريخته بود.!!!.....
سلام آقا سيد بزرگوار
حكايت جالب و شيريني بود
و پي نوشتي قابل تامل ...
دعا بفرماييد ...
بسم الله الرحمن الرحيم
الملكُ يبقي? مع الكفر، و لايبقي? مع الظلم
سلام عرض شد حاج آقا واقعا تعجب کردم وقتي متوجه شدم شما هنوز سيد مظلوم مير حسين موسوي را انتخاب نکرده ايد.
سلام. حال شما حاج آقا؟
من هنوز منتظرم توي يکي از جلسات شما شرکت کنم. اما آدرس ندارم!
من با اين که داستان نويسم، اما دستي در شعر هم دارم. ديگه بالاخره اين شغل منه!
.
..
من به ........................راي ميدم؟؟!!
سلام بزرگوار
از اظهار لطف شما سپاسگذارم .
ضمنا نايب الزياره شما هم بودم
سلام اقا سيد عزيز
خيلي نكته بينانه و ظريفانه بود
اي كاش همه رو انطور كه هستند ببينيم و بهشون القاب بدهيم يا خطابشان كنيم.
من را هم متهم نکنيد ربطي به عالم سياست و فضاي انتخاباتي نداشت..
التماس دعا
1)دلمان شب شعر خواست
2) امان ازين تلفظ درست واژه ها
3)بچه دوستتون شيطنت ميكرده حق هم داشته اگه درست مي گفت كه يه جعبه شكلات گيرش نمي اومد!(اسم من محبوبه است بچه ي يكي از اقوام بهم ميگفت زردچوبه . خب من فكر ميكردم نميتونه محبوبه رو تلفظ كنه يه روز كه داشتم توجيه اش ميكردم كه چطوري بگه محبوبه خيلي جدي بهم گفت: نه ! محبوبه نه ، زردچوبه . تازه فهميدم كه فسقلي سركارم گذاشته و از عمد ميگه)
4)اين پي نوشت شما خيلي تامل بر انگيز بود.
5)ممنون كه تشريف اورديد.فكر نميكنم به اون مرحله كه فرموديد رسيده باشم ، رسيدن به مقامي كه رشك فرشته را برانگيزد كار خطاكاران سراپا تقصير نيست.فعلا در اين بحر بي انتها دست و پا ميزنيم ، تا خدا چه بخواهد...