وبلاگ :
لبـــگزه
يادداشت :
دعايش كنيد..
نظرات :
11
خصوصي ،
44
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محمّدمهدي کارگر
جناب آقاي واحدي عزيز سلام؛
دانشجوي کارشناسي که بودم، روزهايي که دانشگاه ميرفتم، موقع نماز حتّي اگر وقت چنداني هم نداشتم ميرفتم مدرسهي حضرت آيةالله مجتهدي تهراني _ که خدا رحمت کند ايشان را _ . چهارراه سيروس بود و انتهاي کوچهي حمام قبله. از دانشگاه ما _ فنيِ آزاد تهران جنوب _ يک ربعي بيشتر راه نبود. حضرت آيةالله نماز را که اقامه ميکردند، مينشستند رو به شاگردان و درس احکام و اخلاق ميدادند. چيزي که مرا مسحور خود کرده بود، نه فقط کلام و بيان ايشان که چهره و نگاه آن بزرگوار بود که مرا آن چنان مجذوب آن وجود شريف کرده بود. دوست داشتم ساعتها همانجا مينشستند و من فقط در چهرهي ايشان مينگريستم.
بيتعارف و مبالغه؛ بنده که پيش از اين پدر بزرگوار شما را نديدم، امّا وقتي که چهرهي ايشان را در پست وبلاگتان ديدم، حس کردم که به چهرهاي از همان دست چهرهها مينگرم.
خداوند عمر آن بزرگوار را طولاني گرداند و نعمت صحّت و سلامت را براي ايشان، حضرتعالي و خانوادهي گرامي شما، ارزاني دارد.
ارادتمند؛ کارگر