سلام به آقا سيد بزرگوار وبلاگستان
چقدر قشنگ از شب آرزوها گفتين
شب يلداي عشق
خدا کنه توي اين شب يلدا به ياد ما هم بوده باشين كه دعاي شما سيد بزرگوار ردخور نداره و به عرش الهي ميره
بابت اون تبريك هم ... قابل شما رو نداشت آقا سيد ...
حضور شما بركت اين وبلاگ اين وبلاگستانه
تنها كاري بود كه از دستم بر مي اومد
اميدوارم توي همه ي كارهاتون موفق باشين و اين درگيري ها و سرشلوغ بودنا زود تموم بشه
اين مدت به خاطر امتحان ها و پروژه ها خيلي درگير بودم
ولي مطالب لبگزه رو بالاخره خوندم
اول از نقد کتاب بگم
چه کار خوبي کردين آقا سيد که مطالب اون جلسه ها رو اينجا هم ميذارين
واقعا ممنونم
کتاب قشنگ آقاي مستور رو خوندم
راستش اصلا به مطالبي که توي جلسه ي نقد گفته شده بود فکر نکرده بودم
شايد از ديد کلي و نقادانه بشه ايراداتي بهش گرفت ولي تا جايي که خبر از همسن و سالهام دارم ميدونم که با يک بار خوندن کتاب ازش لذت بردن
حرفهاي آخر کتاب سايه رو خيلي دوست داشتم که يه قسمتش رو هم توي پست آخر وبلاگم گذاشتم
خدا همه جا هست ... توي دستهاي پينه بسته ... توي دوست داشتن ها ... توي ...
بازم ازتون ممنونم
از امتحانها نگين آقا سيد که ...
خوش به حالتون که امتحانهاتون رو 20 ميگيرين...
دلم آب شد
ما که مدتهاست 20 گرفتن رو فراموش کرديم
وقتي در طول ترم استاد هيچ تلاشي براي ايجاد جذابيت نميکنه و من دانشجو هيچ رغبتي به گوش دادن نمي کنم و آخرش هم شب امتحان با جزوه ي فتوکپي شده از اين و اون درس رو مي خونم و پاس مي کنم ...
نظام آموزشي مقصره آقا سيد نه من دانشجو
وقتي توي درس انقلاب با کلي گشتن و وقت گذاشتن 20 صفحه مطلب جمع و جور ميکني و استاد حتي زحمت نگاه کردن هم به خودش نميده ... چه توقعي مييشه از دانشجو داشت
وقتي مطالب توي دانشگاه کمترين کاربردي توي کار و بازار کار ندارن ...
چي بگم آقا سيد که درددل زياده
يادم نيست تولد فاطمه سادات گلتون رو تبريک گفتم يا نه
اينقدر اين مدت اينجا نيومدم که ...
اميدوارم دختر گلتون زير سايه پرمهر شما و همسر مهربونتون در پناه خانم فاطمه زهرا خوشبخت و سعادتمند بشه
متن سفر به گذشته رو چندبار خوندم
و کلي حسرت خوردم
تصميم داشتم يه متن براي نسل خودم هم بنويسم
ولي راستش وقتي شروع کردم همش شد غصه و لحن غمبار ... دوران کودکي که با سالهاي جنگ گذشت، کارتونهاي مخصوص بچه ها که همش غم و استرس رو وارد روحمون مي کرد
نوجواني و جواني اي که با ترس کنکور گذشت ... دانشگاه هم که با استرس بيرون اومدن و نداشتن کار ...
ترسيدم با گذاشتن اين پست اين حس بد به خواننده ها هم منتقل بشه
ولي خوش به حالتون
خوش به حال نسل شما
هميشه دلم ميخواست بزرگتر بودم ... هميشه ...
در مورد متن کريم شيره اي فقط ترجيح ميدم که جمله ي آخر خودتون رو تکرار کنم
کاش امروز هم يک کريم شيره اي پيدا مي شد که به بخشي از مسئولانمان خدا را يادآوري مي کرد...
شيعه ي تنوري
راستش آقا سيد اين حکايت رو تا حالا نشنيده بودم ...
با خودنش ...
خيلي توي فکر رفتم ... به خودم فکر کردم و به کارهام ...
واقعا ما مي تونيم اينطوري باشيم ؟ ...
کامنتم خيلي طولاني شد
ببخشيد
دلم ميخواست جبران اين همه روز نيومدن رو بکنم
التماس دعا
خدا نگهدارتون باشه