بسم الله
سلام عليكم
شهر ما شهر گناهان كبيره است ....چه جاي است براي نفس كشيدن ...
جايي كه بتوان در آن گناه نكرد جاي نفس كشيدن است !
دعايمان بخوانيد!
علي علي
سيد اهالي وبلاگستان سلام
دورغ چرا ، نوشته اين پستتان را نخوندم ، آخه خيلي سرم شلوغه و الان وقت ندارم . بماند ، شايد وقتي ديگر
اما بعد از لطف شما و پاسخگوئي تان ممنونم ارداتمان بيشتر شد بقول شما اين قصه قصه پيچيده اي است اما فرموديده ايد كه :جوان امروزي به نوشته هاي خودمان کمتر دل مي دهد و چشم به سوي توليدات فرهنگي و نوشته هاي مدرني دارد که از آنور آب مي آيد. خلاصه آنکه بسياري از جوانان ما پاي سخن روحاني نمي نشينند که آموزه هاي ديني را فرا بگيرند))
حرف كاملا متين و درستي است اما سئوال اين است ذائقه جوان مسلمان ايراني را چه كسي اينگونه كرده است ؟! اگر ما پس مسئوليم و اگر تهاجمات فرهنگي و رسانه اي باز هم ما مسئوليم كه كاري در خور نكرده ايم و لاقل گوش به فرمان رهبرمان نبوده ايم پس ....
يا علي، ارادتمند سلاله
سلام بر سيد بزرگوار
خوشحال از حضور پرمهرت . و ممنون كه عليرغم مشكلات باز هم لطف كرده و برايم پيام گذاشتيد .
زيارتها مقبول درگاه الهي .
هم زيارت حضرت معصومه و هم سال گذشته حرم رسول گرامي .
براستي كه زندگيها ديگرآن حال و هوا و صميميت گذشته را ندارد .
همواره شاد و سلامت باشيد .
با عرض سلام و احترام خدمت بزرگواري كه بنده نوازي اش مايه افتخار من حقير است.
خدا خيرتان دهد دلمان را راهي دياري كرديد كه دير زماني از آن نمي گذرد ولي انگار افسانه اي بيش نبوده!
براستي و درستي فرموديد ، ما با آن عقبه و ارتباطات صيح خانوادگي و ارزش هاي اخلاقي متجلي در روابط خانوادگي به اينجا رسيديم ، واي به حال نسل فعلي كه از آن همه فرهنگ غني حاکم در خانواده ها بي بهره است.
...
زيارتتان را از خداوند متعال مسئلت مي نمايم.
از لطف و بنده نوازي شما به مانند هميشه ممنون و سپاسگذارم.
ايام به کام و التماس دعا
سلام بر آقا سيد اول ممنون از پيام تبريكتون دوم وقتي اين مطالب را خوندم خيلي متاثر شدم از زمان حال ... حالا اگه مهموني ميدي اگه سه جور غذا درست كني ازت ايراد مي گيرن كه مهمونها را دست كم گرفتي ( براي خودم پيش آمده كه ميگم) امروز دنياي بدي شده از مهموني دادن به خاطر اين حرف و حديثها متنفرم هدف من از مهموني دادن دور هم جمع شدن است در اين عمر دو روزه ولي افسوس كه با چه نيت هايي اين هدف را خراب مي كنند..... خدا به داد نسل جديد برسه...
به نام حضرت دوست
با سلام
به استاد بزرگوار و سيد دانا و تيزبين و جهانگردمان
صفا و زيبايي و شيوايي قلمتان در اين خاطره
مرا با خود به سالهاي دوران خردساليم برد
همان سالهايي كه شما به زيبايي از آن تصويري رسم كرديد كه مرا به خود به سفر برد
اگه تلفنم زنگ نزده بود
حالا حالا ها داشتم به صداي دلنشين آن عارف شبهاي جمعه گوش
ميكردم
و در كاسه آب دوغ خيار دنبال چند تكه خيار
زيارت قبول پسر عموي نازنين
در پناه حضرت دوست
واي از فرزندان آخر زمان از پدرانشان! رسول اكرم (صلي الله عليه و آله)
از لطفتون متشكرم
التماس دعا
ياحق
سلام به آقا سيد بزرگوار وبلاگستان
راستش آقا سيد اين مدت اينقدر من كم اومدم وشما اينقدر مطلب نوشتين كه اصلا نميدونم چطوري شروع كنم
پست آخرتون رو ولي خوندم
خيلي قشنگ بود
عاشق اين عطر و بوي قديمي هستم
اين صفا و صميميتي كه الان ديگه نيست ...
دوباره برميگردم
البته همه رو ميخونم و برميگردم
خدا نگهدارتون باشه
باز باران
با ترانه
با گوهر هاي فراوان
مي خورد بر بام خانه
من به پشت شيشه تنها
ايستاده :
در گذرها
رودها راه اوفتاده.
شاد و خرم
يک دوسه گنجشک پرگو
باز هر دم
مي پرند اين سو و آن سو
مي خورد بر شيشه و در
مشت و سيلي
آسمان امروز ديگر
نيست نيلي
يادم آرد روز باران
گردش يک روز ديرين
خوب و شيرين...
ياد باد آن روزگاران ياد باد ...
برادر بزرگوارم سلام
اون روزهاي قشنگ بودن- روزهاي صفا و صميميت در حياط قديمي پدر بزرگ و بوي خاك و نغمه ي دل انگيز قناري و ............
براي ما كه اون شاديهاي ساده اما ارزشمند رو تجربه كرديم سفر به گذشته شور و حال رويا گونه اي داره......خوش بحال اون روزها...
چه زود گذشت و امروز همه چيز رنگ ديگري است اما بازم شكر
قياس جالبي بود با اينكه نميتونم اون روزها و اين صميميت ها رو براي خودم ترسيم كنم اما ميتونم حس كنم و واقعا حسرت آوره اين همه تغيير (پرضرر).
وقتي قهوه تلخ رو به چاي شيرين ترجيح ميديم مسلمه كه تلخيه خيلي چيزاي ديگه هم...