سلام عليكم آقاسيد عزيزمان
نه اين ديگه راست كار بنده است .
يك نگاهي انداختم و خدا بخواهد عارض مي شوم ، فعلا همين را عرض كنم كه واقعا اين رهي كه حوزه مي رود به دانشگاه شدنش مي انجامد ، در حاليكه بعد انقلاب انتظار اين بود كه دانشگاهمان براهي كه حوزه مي رفت برود .
البته در راهي هم كه حوزه مي رفت خدا بخواهد حرف مي زنيم ، چراكه با تمام محسناتش بازهم با راه علم و دانش فاصله داشت .
يكي هم اينكه هرچند بعنوان مثال نام برده ايد ولي جاي مثل شهيد مطهري ، آقاي منتظري ووو خاليست در ميان نامبردگان و درحاليكه نامي هم در ميان نامها مشاهده مي شود كه به قد و قواره ي ديگر نامبردگان نمي خورد .
بگذريم مطلب خيلي خيلي اساسي را مطرح كرده ايد خصوصا في زمان هذا كه حرف از توليد فكر و توليد علم زده مي شود و با اين وضعي كه ما داريم بقول شما فقط توليد انباري است و اي كاش در انباري هم هرچه بعنوان علم دانش توليد مي شود پر نمي كرديم .
ان شاءالله عرض خواهم كرد كه حتي محفوظي هم نداريم و اگر هم باشد بقول باب دانش عليه السلام : ( علم مسموع ) است و بقول ايشان : لاينفع المسموع اذا لم يكن المطبوع .
و دست آخر عرض خواهد شد كه اين برمي گردد به عقل ما كه اينهم بقول ايشان : ( عقل مسموع ) است گويا ، خلاصه اينكه كار از سرچشمه گل آلود است و دست حوزه ي ما هم بيشتر به آن دامن زده در طول تاريخ پيدايشش كه ريشه ي ديني كه نه بلكه انساني هم ندارد ، در حاليكه غرب هرچند بعد قرون وسطي از دين فاصله گرفت كه فاصله گرفتني هم بود از آن به اصطلاح دين ، و گذشته را هم زير سوال برد ولي رفت كه بداند ، فقط اشكال در اين بود كه نمي دانست چگونه بداند يعني راه را نمي دانست در حاليكه به ما كه مسلمانيم راه را نشان داه اند ، انا مدينة العلم و علي بابها ، كه صبح همين جمعه ها كه گذشت و باز علي زمانه نيامد ندبه مي كنيم آنهم با چه شور حالي كه بيا و ببين ولي سر ( كلاس !؟ ) بقول شما چي ؟ علي كو ؟ غايب است .