• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : التهاب
  • نظرات : 14 خصوصي ، 115 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8      
     

    سلام سيد

    كار قشنگي بود لذت بردم

    موفق باشيد

    سلام مجدد

    اينجا مجمع الشعراء راه افتاده؟؟

    لذت بردم از اين همه ذوق كه اينجا خرج ميشه

    اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

    يا علي

    چکآپ روح!

    گنبد افلاك

    اي آنکه ز ياد برده اي طعم آب را
    تقديم مي کنم به تو ،من اين جواب را
    حسي غريب در غزلت آرميده است
    دنبال مي کنم غزل اضطراب را
    حالا تو و ادامه ي احساس ناب من
    "حالا ورق بزن همه ي اين کتاب را"
    اي سيد عزيز چو جان دوست دارمت
    تا بنگري نتيجه اين حس ناب را
    "بگذار اعتراف کنم صادقانه تر"
    حتي غزل نداشت توان جواب را

    سلام اخوي عزيز

    غزل زيبايتان باعث جوشش ابيات فوق (اگر بشود اسم شعر بر آن گذاشت) گرديد نقايصش را به بزرگواري خودتان ببخشاييد .مدتي به وبلاگ خودتان تشريف نياورده ايد

    سلام بزرگوار ..... گرفتاري نمي گذارد خدمت برسيم . اين التهاب نمي گذارد . البته التهاب بيماري است نه مثل شما التهاب عشق الهي . ولي از خواندن اين شعر شما كمي تا قسمتي ما هم اضطراب و دلواپسي پيدا كرديم . البته از نوع خوب و معنوي اش . همان كه آقاي حسن زاده آملي گفته :

    باز دلم آمده در پيچ و تاب ----- انقلب ينقلب انقلاب
    همچو گياه لبِ آبِ روان ----- اضطرب يضطرب اضطراب
    آتش عشق است كه دراصل وفرع ----- التهب يلتهب التهاب
    نور خدايست كه درشرق و غرب ----- انشعب ينشعب انشعاب
    آب حيات است كه در جزء و كل ----- انسحب ينسحب انسحاب
    شكر كه دل موهبت عشق را ----- اتهب يتهب اتهاب
    از سر شوق است كه اشك بصر ----- انحلب ينحلب انحلاب
    صنع نگارم بنگر بي حجاب ----- احتجب يحتجب احتجاب
    سرّ قَدَر از دل بىقَدْر دون ----- اغترب يغترب اغتراب
    آمليا موعد پيك اجل ----- اقترب يقترب اقتراب
    البته همه اين حالات را به هم داشتن براي ما يك خورده مشكل ساز شد :‏ انقلاب و اضطراب و التهاب و اغتراب و .... حالا ببين عرفا چه مي كشند !

    ايام خوشي برايتان آرزو مي كنم و پيشاپيش بهار هميشه سبز را با شادي هايش به شما و خانواده گرامي تبريك مي گويم .

    سرت سبز و دلت خوش باد و جاويد

    که خوش نقشي نمودي از خط يار

    يا علي .........

    + مونس 

    سلام سيد عزيز ...خوب هستيد ؟

    غزل بسياار زيبايي بود ...نمي دونستم در اين شاخه هم دستي دارين ...بهتون تبريک ميگم و اين همه ذوق قابل ستايشه ..

    شمارش معکوس بهار هم شروع شده

    منتظر قدمهاي سبزتون هستم

    التماس دعا

    سلام دوست عزيز
    سيمرغ يه خونه ساخته
    خونه ش فقط يه دونه شعر داره
    آره
    يه شعر فقط توشه كه شايد.............

    شايد به نظر تو هم زيبا بياد
    يا شايد درد دل تو هم همين باشه که سيمرغ نوشته....
    تشريف مياري؟

    سلام خدمت سيد بزرگوار

    و بيت آخر

    اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ

    يا علي

    چکآپ روح!

    + محدثه 
    هميشه توي غزلهاتون يه حس شيرينه
    مثل التهاب شيرين ...
    مثل دلواپسي شيرين ...
    زيبا بود

    باسلام و تشكر از حضور گرم شما

    بگذار تا به لهجه باران بخوانمت

    مانند عشق از دل و از جان بخوانمت

    تا کوهها صداي مرا منتشر کنند

    همراه بادهاي پريشان بخوانمت

    چشمم سفيد گشت و تو از ره نيامدي

    يعقوب وار، يوسف کنعان بخوانمت

    بگذار تا به يمن ظهورت، بهار محض

    بر گوش شاخه هاي زمستان بخوانمت

    آهنگ التهاب سراب است در دلم

    بگذار تا به لهجه باران بخوانمت

    التماس دعا

    باسلام

    شعر زيبايي بود .

    مي‌جويمت چنان كه لب تشنه آب را

    محو توام چنان كه ستاره به چشم صبح

    يا شبنم سپيده‌دمان آفتاب را

    بي‌تابم آنچنان كه درختان براي باد

    يا كودكان خفته به گهواره تاب را

    بايسته‌اي چنان كه تپيدن براي دل

    يا آن چنان كه بال پريدن عقاب را

    حتي اگر نباشي، مي‌آفرينمت

    چونان كه التهاب بيابان سراب را

    اي خواهشي كه خواستني تر ز پاسخي

    با چون تو پرسشي چه نيازي جواب را

    التماس دعا

     <    <<    6   7   8