سلام بزرگوار ..... گرفتاري نمي گذارد خدمت برسيم . اين التهاب نمي گذارد . البته التهاب بيماري است نه مثل شما التهاب عشق الهي . ولي از خواندن اين شعر شما كمي تا قسمتي ما هم اضطراب و دلواپسي پيدا كرديم . البته از نوع خوب و معنوي اش . همان كه آقاي حسن زاده آملي گفته :
باز دلم آمده در پيچ و تاب ----- انقلب ينقلب انقلابهمچو گياه لبِ آبِ روان ----- اضطرب يضطرب اضطرابآتش عشق است كه دراصل وفرع ----- التهب يلتهب التهابنور خدايست كه درشرق و غرب ----- انشعب ينشعب انشعابآب حيات است كه در جزء و كل ----- انسحب ينسحب انسحابشكر كه دل موهبت عشق را ----- اتهب يتهب اتهاباز سر شوق است كه اشك بصر ----- انحلب ينحلب انحلابصنع نگارم بنگر بي حجاب ----- احتجب يحتجب احتجابسرّ قَدَر از دل بىقَدْر دون ----- اغترب يغترب اغترابآمليا موعد پيك اجل ----- اقترب يقترب اقترابالبته همه اين حالات را به هم داشتن براي ما يك خورده مشكل ساز شد : انقلاب و اضطراب و التهاب و اغتراب و .... حالا ببين عرفا چه مي كشند !
ايام خوشي برايتان آرزو مي كنم و پيشاپيش بهار هميشه سبز را با شادي هايش به شما و خانواده گرامي تبريك مي گويم .
سرت سبز و دلت خوش باد و جاويد
که خوش نقشي نمودي از خط يار
يا علي .........