هيچ با خودتان فکر کردهايد که اگر امام حسين (عليهالسلام) در همين روزگار ما و در يکي از همين کشورهاي اسلامي عزيز کنوني زندگي ميکرد، و ميخواست از همان کارهايي بکند که در زمان يزيد (لعنةالله عليه) کرد (براندازي: تغيير حکومت با آراء عمومي، بر هم زدن وحدت مسلمين، بر هم زدن امنيت اجتماعي، مخالفت با ولايت اميرالمؤمنين يا ولي امر مسلمين جهان)، چه بر سرش ميآمد؟ خب، احتمالات ممکن از اين قرار است: (?) احتمالاً هر روز در راه خانه و کار مورد حملهي گروهي ناشناس قرار ميگرفت! (?) چند نفري او را به زور سوار ماشيني ميکردند و به محلي نامعلوم ميبردند و هر بلايي ميخواستند به سرش ميآوردند؛ (?) پگاه، او را در کوچهاي يا جايي متروک مييافتند که خفه شده بود! (?) ماشيني او را زير ميگرفت! (?) يکي از فداييان اسلام او را با چاقو يا تير ميزد! (?) يکي از استشهاديون انفجاري خودش را نزديک او منفجر ميکرد! — خب، اينها که گفتيم، البته، همه غيردولتي و غيررسمي و به دست گروههاي «خودسر» انجام ميشد!
اما دولت بهطور رسمي چه ميکرد؟ — به اتهام براندازي، و چه و چه و ...، بازداشت ميشد: (?) در بازداشتگاه دستانش را به صندلي ميبستند، يا از سقف آويزانش ميکردند، و چند نفر تا ميتوانستند و تا هرجا که دلشان ميخواست او را با مشت و لگد ميزدند؛ (?) او را ماهها در اتاقي دومتري، تنگ و تاريک و نمور و سرد، محبوس ميکردند؛ (?) او را تهديد به آزار همسران و دخترانش ميکردند و، شايد، عملي هم ميکردند؛ (?) بعد از مدتي، شايد، او به هزار گناه نکرده اعتراف ميکرد و حاضر به مصاحبههاي مختلف با وسايل ارتباط جمعي ميشد! (?) شايد، او از شدت درد و بيزاري از زندگي خودکشي ميکرد؛ (?) او مقاومت ميکرد، و با فشارهاي بينالمللي، يا بنا بر مصلحت نظام، و با سپردن تمامي دارايي خود و نياکان و بستگانش به عنوان وثيقه، آزاد ميشد؛ اما با تن و رواني در هم شکسته و رنجور و هزار بيماري لاعلاج — او ديگر نميتوانست زندگاني معمول خود را بکند و بقيهي عمرش به معالجه ميگذشت! (?) او در دادگاه عدل اسلامي محکوم به اعدام ميشد، در جايي نامعلوم به خاک سپرده ميشد، و خانواده و بستگانش از عزاداري منع ميشدند (انصافاً اين چندتاي آخر را يزيد هم انجام داد! و احتمالاً بايد از مواريث او در فقه باشد!).