بسم رب المهدي
بيا زسوز جدايي شبي نياز کنيم
"وان يکاد" بخوانيم و در فراز کنيم
روندگان طريقت ره بلا سپرند
دلي به آب زنيم و چاره ساز کنيم
سلام برادر خوبم که دلت با صفهات آدمو آروم مي کنه . سيد خدا .
دلم گرفته براي تموم جدايي ها . براي همه خوبيهايي که پيش ما نيست و اگر هم هست زود از بينمون ميره پيش از آنکه جامي از آنها پر کنيم ...
دوست مهربونم پرنده ديگه اي هم کوچيد / رفيقان مي روند نوبت به نوبت .
تسليت منو به خاطر درگذشت استاد فرهيخته فرهنگ و ادب استاد قيصر امين پور بپذير .
يادش به خير يکي از سروده هاش مي گفت :
" مي خواهمت چنان که شب خسته خواب را
مي جويمت چنان که لب تشنه آب را
محو تو ام چنان که ستاره به چشم صبح
يا شب نم سپيده دمان آفتاب را ... "
اونم داشت دنبال يه کسي ميگشت که آشناي گم شده هممونه .
و شکوه مي کرد از خستگي ، روزمرگي و از لحظه هاي کاغذي زندگي که :
"خستهام از آرزوها، آرزوهاي شعاري
شوق پرواز مجازي، بالهاي استعاري
لحظههاي كاغذي را روز و شب تكرار كردن
خاطرات بايگاني، زندگيهاي اداري
آفتاب زرد و غمگين، پلههاي رو به پايين
سقفهاي سرد و سنگين، آسمانهاي اجاري
با نگاهي سرشكسته، چشمهايي پينهبسته
خسته از درهاي بسته، خسته از چشمانتظاري
صندليهاي خميده، ميزهاي صفكشيده
خندههاي لب پريده، گريههاي اختياري
عصر جدولهاي خالي، پاركهاي اين حوالي
پرسههاي بيخيالي، صندليهاي خماري
سرنوشت روزها را روي هم سنجاق كردم
شنبههاي بيپناهي، جمعههاي بيقراري
عاقبت پروندهام را با غبار آرزوها
خاك خواهد بست روزي، باد خواهد برد باري
روي ميز خالي من، صفحهي باز حوادث:
در ستون تسليتها نامي از ما يادگاري .!!!!!!"
يادش به خير و گرامي . منم يه مجلس توي وبم گرفتم که نور حضور استاد درونش مي درخشه . بيايي خوشحال مي شم آبجي . بايد همه نتو از عطر نامش و شعراي دلنشينش پر کنيم .
ببخش اگه خاطرتو ازردم و ببخش به خاطر بي وفايي ها و دير آمدنهايم .
در پناه حق
يا علي
[گل][گريه][گل]