• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : دعاي ابو حمزه ثمالي(قسمت 5 )
  • نظرات : 0 خصوصي ، 15 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام و عرض ادب

    الهى چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گويم كه خرد مدهوش و بيهوش است.

    الهى ما همه بيچاره‏ايم و تنها تو چاره‏اى و ما همه هيچكاره‏ايم و تنها تو كاره‏اى.

    الهى چون تو حاضرى چه جويم و چون تو ناظرى چه گويم.

    الهى چگونه گويم نشناختمت كه شناختمت و چگونه گويم شناختمت كه نشناختمت.

    الهى چون عوامل طاحونه چشم بسته و تن خسته‏ام راه بسيار ميروم و مسافتى نمى‏پيمايم واى من اگر دستم نگيرى و رهاييم ندهى.

    الهى خودت آگاهى كه درياى دلم را جزر و مد است‏يا باسط بسطم ده و يا قابض قبضم كن.

    الهى دست‏با ادب دراز است و پاى بى ادب، يا باسط اليدين بالرحمة خذ بيدى.

    الهى بسيار كسانى دعوى بندگى كرده‏اند و دم از ترك دنيا زده‏اند، تا دنيا بديشان روى آورد جز وى همه را پشت پا زده‏اند اين بنده در معرض امتحان درنيامده شرمسار است‏بحق خودت ثبت قلبى على دينك.

    الهى از روى آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده‏ام از انس و جان شرمنده‏ام حتى از روى شيطان شرمنده‏ام كه همه در كار خود استوارند و اين سست عهد ناپايدار.

    الهى اگر تقسيم شود به من بيش از اين كه دادى نميرسد فلك الحمد.

    الهى ما را ياراى ديدن خورشيد نيست، دم از ديدار خورشيد آفرين چون زنيم

    الهى خودت گفته‏اى و لا تياسوا من روح الله نااميد چون باشم