سلام و عرض ادب
الهى چگونه خاموش باشم كه دل در جوش و خروش است و چگونه سخن گويم كه خرد مدهوش و بيهوش است.
الهى ما همه بيچارهايم و تنها تو چارهاى و ما همه هيچكارهايم و تنها تو كارهاى.
الهى چون تو حاضرى چه جويم و چون تو ناظرى چه گويم.
الهى چگونه گويم نشناختمت كه شناختمت و چگونه گويم شناختمت كه نشناختمت.
الهى چون عوامل طاحونه چشم بسته و تن خستهام راه بسيار ميروم و مسافتى نمىپيمايم واى من اگر دستم نگيرى و رهاييم ندهى.
الهى خودت آگاهى كه درياى دلم را جزر و مد استيا باسط بسطم ده و يا قابض قبضم كن.
الهى دستبا ادب دراز است و پاى بى ادب، يا باسط اليدين بالرحمة خذ بيدى.
الهى بسيار كسانى دعوى بندگى كردهاند و دم از ترك دنيا زدهاند، تا دنيا بديشان روى آورد جز وى همه را پشت پا زدهاند اين بنده در معرض امتحان درنيامده شرمسار استبحق خودت ثبت قلبى على دينك.
الهى از روى آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام از انس و جان شرمندهام حتى از روى شيطان شرمندهام كه همه در كار خود استوارند و اين سست عهد ناپايدار.
الهى اگر تقسيم شود به من بيش از اين كه دادى نميرسد فلك الحمد.
الهى ما را ياراى ديدن خورشيد نيست، دم از ديدار خورشيد آفرين چون زنيم
الهى خودت گفتهاى و لا تياسوا من روح الله نااميد چون باشم