آن گاه که مي خواهي خوشبختي را گرم در آغوش گيري .....
آن گاه که در طوفان مشکلات در حال خم شدن و بريدني......
آن گاه که در شرايط سخت با انبوه حل نشدني ها رو به رو شدي پس .........
سلام اقا سيد
هميشه فكر ميكردم كاش كسي بود مورد اعتماد همه وبلاگنويسان مذهبي كه سمت و سو ميداد به اونها و خطاهاي احتمالي اونها رو ياداور ميشد. از وقتي با شما آشنا شدم اين احساسم براروده شده است.
التماس دعا
سلام
خيلي عالي بود....
سلام سيد جان ...
نمي دونم چه بويي ميداد بوي يه دردل كهنه يا نه زخم جديد ؟؟؟؟!!!
..............
.....................
..........................
كيف مدرسه اش به آرامي از دستش افتاد و آرام شروع به گريستن كرد . هيچكس نبود كه حتي آرامش نمايد . او مي گريست . آخر قرار بود تابستان همان سال براي ديدن همان پيرمرد دوستداشتني و نوراني به جمكران برود . او ديگر اما را نديد و هيچگاه نتوانست دوزانو جلو تلويزيون بنشيند و چشم بدوزد به آن پيرمرد دوستداشتني ...
................
.......................
..............................
.......................................
گاهنامه به روز شد .
سلام حاج آقاي واحدي
شعر زيبائي بود با مفهوم زيباتر . از آشنايي با شما بسيار خوشحالم. و خوشحال تر از اينكه مديران و تصميمگيران ارشد نظام نيز اهميت مقوله فضاي مجازي و نت را به خوبي درك مي كنند.بي هيچ اغرقي عرض ميكنم كه به وجود شما افتخار مي كنم. خداوند شما را حفظ كند.التماس دعا