سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 26
بازدید دیروز: 17
بازدید کل: 1370260
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



فاطمیه

دوشنبه 86 خرداد 7

باز هم داغ ... اما نه داغ مظلومیت اهل بیت ..
                                       که داغ کج فهمی خودمان
باز هم مصیبت ... اما نه مصیبت مظلومیت خانم
                                       که مصیبت مصیبت خوانی های خودمان
باز هم غصه ... اما نه  بر آنان
                                       که غصه به حال خودمان
غصه ی روضه خوانی ها و مداحی های بی ریشه و سست و گاهی هم با اثرات منفی

***

بعضی ها می گویند: چکار داری گیر می دهی؟ می گویم: اگر من نگویم .. تو نگویی .. او نگوید .. چه می شود؟  نمی دانم .. می دانم اما ...

دیشب در مجلس عزاداری  بی بی مظلوم عالم،  مداحی می گفت:
سینه ی زهرا را شکستند ... سینه ای که پیامبر آن را بو می کرد و می گفت: من بوی بهشت را از فاطمه ام استشمام می کنم ..
تا اینجا درست ... و هیچ شبهه ای نداریم که پیامبر  فرمود: انی لاشم ریح الجنه من فاطمه... مشکل  مربوط به از اینجا به بعد است که آقای مداح فوری ادامه داد: اما یک اهل دلی گفت: نه .. این اشتباه است .. فاطمه بوی بهشت نمی دهد .. این بهشت است که بوی فاطمه می دهد..

بعد از جلسه ، اول او را بوسیدم و بعد با تمام احترام این نکته را به او یاد آوری کردم... گفت: من این را از آقای ... که از شاگردان فلانی و نزدیکان اوست، شنیده ام..
گفتم:  امامان ما خودشان به ما یاد داده اند که اگر حدیثی از ما نقل شد که با قرآن و گفته های پیامبر منافات داشت، آن را به دیوار بزنید ... حالا شما می گویید شاگرد فلانی معتقد است پیامبر اشتباه کرده است؟ معاذالله

خوشش نیامد و با ناراحتی از من جدا شد... یاد شهید مطهری به خیر که می گفت: مظلومیتی که ما بچه شیعه ها برای ائمه درست کرده ایم از مظلومیت و درد تیر وشمشیر و سیلی بیشتر است...

***

پ ن 1 – نگویید چرا جمله ی او را نوشته ای ؟ می گویم نقل کفر، کفر نیست .. باید گفت تا همه به هوش باشند که چه نکات باریک تر از مویی هست که بی دقتی به آن ها فاجعه است و فاجعه آفرین..
پ ن 2 ــ قبلا هم در مورد مداحی ها و عزاداری های عجیب و غریب در همین وبلاگ نوشته ام .. اما باز هم می نویسم..


فوتبال ما و داستان همیشگی

سه شنبه 85 اسفند 8

 این مطلب را سه شنبه بیست و سوم خرداد 1385ساعت 22:7  در وبلاگ قبلی ام نوشته بودم که امروز به اینجا منتقل شد 

سلام ...
چند سال است ما گوشه نشینان خرابات الست داریم  گلو پاره می کنیم  که بابا والله این مربی با این اندیشه ی دفاعی و روحیه ی ترسو به درد ما و تیم ملی ما نمی خورد .. اما کو گوش شنوا ؟؟
تیم ما و اصولا فوتبال ایران یک فوتبال تهاجمی است ... درست هم همین است و به خاطر همین است که به تیم ایران لقب برزیل آسیا داده اند...  اما این آقا همیشه همین که یک گل می زنیم یا وقتی دنبال تساوی است .. تیم را به لاک دفاعی می برد .. و همه می دانیم که دفاع همان و گل خوردن همان... باور نمی کنید به همه ی بازی های زمان این آقا مراجعه کنید.

بازی با مکزیک را دیدید؟

ما که از اول توقع باخت داشتیم .. یا بهتر بگویم انتظار برد نداشتیم ... اما وقتی در نیمه ی اول آنقدر زیبا و منسجم بازی کردند توقعمان بالا رفت.. البته نه برای برد که حد اقل برای کسب یک مساوی و آبرو داری..
اما از این مربی که نه اندیشه و قدرت بازی خوانی دارد و نه حمیت و غیرت ایرانی گری چه توقعی داریم؟ این آقا که نه جرأت تعویض دارد و نه قدرت جایگزینی بازیکنان فسیل شده با بچه های جوان و جویای نام... مربی مکزیک گفته است من با تعویض هایم ایران را بردم .. ولی این آقا تازه بعد از بازی یادش افتاده که من باید فیلم بازی را ببینم تا بدانم که مشکل از سیستم بازی  و ارنج من بوده یا بازیکنان مان بد بازی کرده اند..

یکی نیست بگوید حضرت آقا صحت خواب ... فوتبال امروز یک شطرنج است که باید حین بازی ... بازی خوانی کرد و مهره ها را جابجا کرد نه اینکه منتظر بشویم بازی تمام بشود تا ما نوار بازی راببینیم و بدانیم چه باید کرد؟ اگر مربی گری این باشد که عمه ی مرحومه ی ناصرالدین شاه هم مربی خوبی است.
نیمه ی دوم را معمولا به عنوان نیمه ی مربیان می شناسند .. یعنی نتیجه ی بازیخوانی و تفکرات مربی در نیمه ی دوم خودش را نشان می دهد ... حالا شما نیمه ی اول بازی با مکزیک و نیمه ی دوم را مقایسه کنید .. نیمه ی اول یک بازی پر طراوت و روان و طوفانی .. اما نیمه ی دوم یک تیم دست و پا بسته و زیر بار فشار تیم حریف ...


درست است گل دومی که خوردیم نتیجه ی اشتباه فردی بازیکنان بود .. درست است که مثلث اشتباه های کعبی و میرزاپور و رحمان رضایی گل را برای حریف به ارمغان آورد .. اما همین اشتباه ها نتیجه ی فشار مضاعف حریف و اندیشه ی دفاعی تیم ما بود ... آری تیمی که مدام دفاع کند یا پنالتی می دهد و یا دفاع خودش گل خودی می زند و یا اینکه در شلوغی جلوی دروازه یک توپ سرگردان غل می خورد و درون دروازه می رود..

چشم مسئولان تربیت بدنی  و فدراسیون ما روشن .. چون حضرت آقا بعد از این افتضاح در مصاحبه با خبرنگاران تمایل خودش را برای قبول مربیگری در چین اعلام کرده است .. بله دیگر یک چند سالی اینجا با روانشناسی دقیق از جامعه ی ایرانی و بیانات احساسی و اینکه ایران وطن من است و از این خزعبلات...  سوار گرده ی فدراسیون ما شد و با پول این ملت برای اولین بار اعتبار نشستن روی نیمکت جام جهانی را به دست آورد .. حالا دیگر ما اخه می شویم..
ما فکر می کردیم این احساس یک عده جوان بیگانه دوست است که برایش هورا می کشند .. اما دیدیم مسئولان ورزشی ما به اندازه ی همین جوانان هم یا نمی فهمند و یا از این جوانان احساسی ترند که همین که طرف به فارسی می گوید من قورمه سبزی خیلی دوست دارم برایش سر و دست می شکنند...

بابا  جان .. اگه کاسه ای زیر نیم کاسه نیست .. دست از سر این ملت و احساساتشان بردارید و بگذارید این آقا چند صباحی هم به چین برود..

                                 

آقایان .. او دلش برای ما نمی سوزد .. شما چرا؟


دسته گل

پنج شنبه 85 بهمن 19

دو دسته گل در یک شب

نمی دانم دیشب برنامه های سیما را دیدید یا نه ؟  من با اینکه اصولا کمتر برنامه های سیما را پی گیری می کنم، دیشب از قضا بیشتر وقتم را پای تلویزیون گذراندم. در این یکی دو ساعت دو دسته گل تحویل گرفتم که نمی دانم همیشه این دسته گل ها به مردم تقدیم می شود یا از شانس خوب !! ما بوده است که نصیب ما شده است.

اولین دسته گل مربوط به برنامه ی 20:30  بود که در آن سراغ دکتر انور خامه ای از عناصر فعال حزب توده، رفته بودند تا ضمن مصاحبه ی مفصلی با وی، برگ هایی از تاریخ پهلوی را بگوید. 
انگار تهیه کنندگان برنامه می دانستند که چه دسته گلی می خواهند به آب بدهند؛ برای همین و برای جلوگیری از اعتراض های احتمالی، گوینده نریشن توضیح داد که وی بعد از فعالیت طولانی در حزب توده، از آن ها کناره گرفت. ولی ادامه داد که بعد از آن وارد سیستم وزارت خانه ی آموزش و پرورش یا ... ( تردید از من است ) شد.
اول فکر کردم این آقا گفتنی هایی دارد که تا کنون نشنیده ایم و مسایلی را فاش خواهد کرد که تباهی نظام شاهنشاهی و انحراف حزب توده از یک سو  و ارزش های مادی و معنوی انقلاب اسلامی را از سوی دیگر بیشتر نمایان می کند... اما تمام مصاحبه ی وی این بود که 
                                                                                   ادامه ی مطلب...

مأموریت ... تمام

چهارشنبه 85 بهمن 11

همه چیز تمام شد ...
       مثل این که فقط قرار بود 
                                  او را 
                                  تا زمانی به نام عاشورا
                                  و مکانی به نام قتلگاه 
                                                        بدرقه کنیم...
                              و دیشب... 
                                  این وظیفه انجام شد
                                                        آرام گرفتیم...


شب عاشورا

سه شنبه 85 بهمن 10

شب عاشورا جای گشتن تو وبلاگ ها نیست و همینطور وقت نوشتن ... اما باور کنید دلم از دست بعضی از این هیئت ها گرفته... از برنامه هاشان از مراسمشان از مزاحمت هاشان و ...
من پارسال یک مطلب در باره ی عزاداری های امروزی نوشتم که در نوشته های گذشته (همین سمت چپ ) می توانید لینکش را ببینید... دیگر قصد تکرار ندارم
امشب ساعت 10:10 از شهید قدوسی وارد سبلان و با ترافیک عجیبی روبرو شدیم .. ترافیک ناشی از جضور دستجات عزاداری که بی تفاوت عرض خیابان را گرفته بودند و بدون اینکه حرکت کنند و بدون اینکه به ترافیک و مشکلات مردم توجه کنند کار خودشان را می کردند...
مسیری که می توان در شرایط عادی ده دقیقه ای آن را پیمود با اجازه ی شما دو ساعت طول کشید .. چون وقتی از سبلان وارد تهران نو شدیم ساعت دقیقا 12:07 بود
بعضی از دسته ها علمی که می کشیدند تمام عرض خیابان را گرفته بود طوری که هر ماشینی که می خواست از کنارش رد شود باید علم را می چرخاندند تا عبور میسر بشود. آنوقت چند نفر عزادار داشت ؟ حد اکثر صد نفر
یک دسته ی دیگر که مداحش گاهی عربی می خواند... آن هم چه عربی غلط و غلوطی .. یکی نبود بگوید خب برای چه.. ؟ این ها را که نه خودت می فهمی و نه مردم .. برای چه می خوانی؟
یک دسته ی دیگر که فقط با موزیک زنجیر می زدند و حتما حال می کردند...
مداح دسته ی دیگری که از زبان امام خطاب به برادرش عباس می گفت: ای میرو سالار من .. ای پشت و پناهم آقا تنها نگذارم آقا و ...
دسته های دیگری هم که هر کدام با سی چهل نفر تمام عرض خیابان را گرفته بودند .. آن هم نه با حرکتی عادی و معمولی .. که یا ایستاده بودند و یا آنقدر به کندی را می رفتند که ماشین ها خاموش کرده بودند..

یکی نیست به ارباب این هیئت ها و سردمداران این دستجات بگوید اگر برای امام حسین انجام می دهید باور کنید که آن حضرت راضی نیست و اگر دلیل دیگری دارد ... نمی دانم

آیا فکر نمی کنید که در ترافیک پشت سرتان بیماری .. گرفتاری ... زن بارداری و ... باشد؟


موسیقی سنتی

چهارشنبه 85 دی 27

این مطلب را  چهارشنبه دوم شهریور 1384ساعت 15:35 در وبلاگ قبلی ام (لبگزه ی بلاگفا) نوشته بودم و امروز به اینجا منتقل شد

 
سلام
امروز در اخبار ساعت ۱۴ سیما اعلام کردند که مراد نیاز اف رییس جمهوری ترکمنستان به طور رسمی استفاده از آلات موسیقی خارجی و نواختن انواع موسیقی خارجی ( غربی ) را در مناسبت ها و کنسرت ها ممنوع کرده است.
همین که این خبر  را شنیدم با خود گفتم حتما برای مراسم رسمی و آنچه زیربنای موسیقی ترکمنی را تهدید می کند، ممنوع شده است .. اما جالب است بدانید که در ادامه ی خبر آمده بود که حتی برای محافل عروسی و سایر جشنها و بزم ها نیز ممنوع اعلام گشته است.
وی اعلام کرده است که این اقدام و این ممنوعیت برای جلوگیری از کمرنگ شدن موسیقی اصیل ترکمنی و تداخل آن با آنچه که با فرهنگ ترکمنی سازگاری ندارد، اعلام کرده است.
باور کنید که به حال خودمان تأسف خوردم و بر احوال زار خود خود گریستم ... و در دل به متولیان فرهنگی کشور کلی دعا کردم که ای کاش با این همه ادعای فرهنگ مداری، حد اقل در همین حد به فکر امور فرهنگی اعم از امور کتاب، سینما، تئاتر، رسانه، موسیقی و ... باشند.
فعلا در زمینه های دیگر مجال سخن ندارم و آن را به فرصتی دیگر وا گذار می کنم... اما در همین زمینه ی موسیقی ببینیم در این سال های آخرین چه بلایی به دست خود بر سر موسیقی سنتی و اصیل کشورمان آورده ایم؟
امروز غربتی که موسیقی سنتی ما در آن به سر می برد، چیزی است که در تاریخ ایران سابقه نداشته است. حتی در زمان شاه که در همه ی امور فرهنگی تحت تأثیر مراودات دوستانه ی غرب بودیم، موسیقی ایرانی ای قدر مهجور و مظلوم قرار نگرفته بود.
رواج آلات موسیقی غربی چون گیتار و ارگ و کیبورد و ... در کنار سبک های غربی مثل پاپ که دست آورد پاپتی های فرانسوی و چیزی برای تکدی متکدیان مدرن غربی در کوچه و بازار، چه معنایی دارد؟
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات و سایر متولیان مثل صدا و سیما به کجا می روند؟ آیا همین که بگوییم خوب این ها هم مخاطبان خاص خود را دارد، برای نه تنها جلوگیری نکردن از آنها که حتی ترویج آنها را توجیه می کند؟
اگر چنین است باید توجه داشته باشیم که خیلی چیزها هست که مخاطبان خاص خود را دارد، آیا ما می توانیم با این دیدگاه به آنها بپردازیم؟ اگر چنین است پس چرا ... ؟  و چرا مخاطبان عام و فرهنگ دوستان آگاه را که تعدادشان هم بسیار بیشتر از آن عده از مخاطبان خاص است در نظر نمی گیریم؟
نوارها و کاست ها و سی دی هایی که در این اواخر با مجوز دولت راهی بازار شده است را مرور کنید... تصدیق می کنید بسیاری از آنها حاوی موسیقی و حتی مضامین مبتذل است. واقعا آیا این درخور یک ملت با فرهنگ و مدعی اصالت در همه ی زمینه ها هست؟
کاش فرهنگ مداران ما حد اقل به اندازه ی  سیاست بازان ترکمنستانی، به مسایل فرهنگی توجه داشتند و به آنها به طوز جدی می پرداختند...
بگذریم ... که در این زمینه سخن بسیار است و مجال ... کم 
                     گل همان به که له هر حرف نیندازد گوش      ورنه درد دل مرغان چمن بسیار است


این همه تعطیلی

دوشنبه 85 دی 25

 این مطلب دوشنبه سی و یکم مرداد 1384ساعت 21:25 در وبلاگ قبلی ام در بلاگفا نوشته شده بود که امروز به اینجا انتقال یافت

هو المحبوب

 آیا واقعا از این همه تعطیل در ایام سال، همین پنچ روز زیادی بود؟

حتما دوستان عزیز اطلاع دارند که تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، به بهانه ی تعطیلات زیادی در کشور طرحی را به کمیسیون اجتماعی مجلس ارایه داده اند که  پنج روز از تعطیلات را کم کنند. آن ها معتقدند در طول سال 104 روز تعطیل پنجشنبه و جمعه، 15 روز تعطیلات عید نوروز و 25 روز تعطیلات رسمی داریم که جمع آن ها 144 روز می شود و باید بر این ایام تعطیلات اقلیت های مذهبی و سه ماه تعطیلات تابستان را نیز اضافه کرد.

جالب است بدانید این ایام عبارتند ا ز سیزدهم رجب سالروز تولد امام علی علیه السلام، سالروز پانزده خرداد، دوازدهم فروردین روز ملی یا روز جمهوری اسلامی، سالروز شهادت امامان همام، امام صادق و امام رضا علیهما السلام ...
در این که کشور ما بیشترین تعطیلات را در کشورهای دنیا، یا چون اطمینان ندارم بهتر است بگویم در ردیف اولین کشورهایی است که بیشترین تعطیلات را دارد، شکی نیست. و نیز شکی نیست که تعطیلات زیادی موجب رکود در همه ی امور به خصوص امور اقتصادی و مانعی در جهت توسعه ی کشور به حساب می آید.
آری ... اما آیا واقعا از این همه تعطیلات، همین پنج روز زیادی وده است که مورد توجه و طرح آقایان قرار گرفته و انگشت روی آن ها گذاشته اند؟
گاهی بعضی از ما کارهایی می کنیم که یا به عواقب آن آگاهی ندارییم و یا اینکه آگاهی داریم و باز هم به چنین تصمیماتی می رسیم که در هر دو صورت اشکال دارد و به قول معروف عرب: اذا کنت لا تدری فتلک مصیبه و ان کنت لا تدری فالمصیبه اعظم .. یعنی:  اگر خبر نداری که خود مصیبتی بزرگ است و چنانچه خبر داری و باز هم .. که مصیبت عظیم تر است.

برادران ! مگر نه آن که تمام افتخار ما این است که در سایه سار ولایت علوی زندگی ی کنیم و تنها کشوری هستیم که به طور رسمی، این راد مرد جهان هستی را پاس می داریم ؟
در کدام کشور دنیا به امیر مومنان علیه السلام ان گونه احترام می گذارند؟ هر چند ما هم در خیلی از موارد به همین احترام ظاهری و علی علی کردن اکتفا کرده و چه بسا که بر مظلومیت او می افزاییم، اما همین نیز خوب و بودنش بهتر از نبودنش هست. مگر آن که قبول نداشته باشیم که ..
و آن وقت اگر همین نشان و نماد تکریم ظاهری را هم از بین ببریم، چه خواهد شد؟
آیا به عواقب آن اندیشیده اید؟ آیا این اقدام موجب آن نخواهد شد که چند صباح دیگر عید غدیر، عید فطر، عید قربان که از اصل و آغاز اسلام اسم عید بر آن ها رفته است، تعطیل ندانیم و از عید بودنشان خارج سازیم؟
آیا در این صورت کم کم از معارفمان و سنت های اصیلمان فاصله نخواهیم گرفت؟ 

دوستان عزیز! توجه دارید که 12 فروردین روز ملی و نماد استقلال ماست. کدام کشور جهان را سراغ دارید که روز ملی نداشته باشد و آن روز را به احترام تعطیل نداند؟ امروز دیگر دور افتاده ترین،مهجورترین و بی نام ترین کشورها – حتی اگر در واقع، روز ملی نداشته باشند – یک روز را به هر بهانه ای به عنوان نماد ملی خود تعیین و آن را پاس می دارند؟
آیا واقعا ما که عظمت آن روز را دیده ایم، چنین تصمیمی بگیریم نسل های آینده مان که این عظمت ها را به چشم ندیده اند، چه تصمیماتی خواهند گرفت؟
15 خرداد را که امام امت برای همیشه عزای عمومی اش اعلام کرد چه؟ مگر چند سال از ارتحال امام گذشته است؟ یا این که در دلایل انگیزه ها و اهداف امام  از این ماجرا، به نتایج دیگری رسیده ایم؟

شنیده ام که مبارز نستوه و فقیه عالیقدر تشیع مرحوم آیه الله کاشانی برای رسمی کردن تعطیل سالروز شهادت امام صادق علیه السلام چه تلاش هایی که نکرد و چه سختی هایی را که تحمل نکرد، تا این که موفق شد مصوبه ی آن را از مجلس و دولت شاهنشاهی بگیرد. آیا سزاست ما به این بهانه های واهی تمام مقدسات و تلاش های بزرگانمان را ندیده بگیریم و از سر خامی کاری کنیم که عواقب آن معلوم است؟
آیا بهانه ی تعطیلی زیاد، می تواند توجیه گر این پیشنهاد های عجیب و غریب باشد؟

دوستان گرامی ! بیایید قدری بیشتر اندیشه کنیم.. گشور ما در ایام نوروز بیش از بیست روز – یعنی از 25 اسفند تا 15 فروردین سال بعد در عمل تعطیل هستیم. بیایید فکری به حال این ایام بکنیم. بیایید سرانه ی کار مفید در گشور را دریابیم که زیر یک ساعت است.
توجه داشته باشیم که تعطیلات رسمی یک کشور بر اساس اعتقادات، فرهنگ ، آداب و سنت های آن کشور رقم می خورد. چرا فکری به حال 13 فروردین که بر اساس یک خرافه ی انگلیسی نحس به حساب آمده و تعطیل شده است، نمی کنید؟

باید به این نکته توجه داشته باشیم که ما چاره ای نداریم جز این که با فرهنگ سازی و استفاده از حد اکثر توانایی و به قول امروزی ها پتانسیل های نیروی کار کشور، افت های تعطیلات زیادی را به حد اقل برسانیم. و گر نه مجبوریم در آینده به پیشنهاد های دیگری هم تن در دهیم که مثلا بیایید برای بهره وری بیشتر و استفاده ی حد اکثری از ظرفیت های اقتصادی، تعطیلات آخر هفته مان را نیز با جامعه ی جهانی تطبیق دهیم و به جای پنجشنبه و جمعه، شنبه و یکشنبه را تعطیل کنیم. زیرا می شود چنین استدلال کرد که دو روز هفته را که ما تعطیل هستیم و دو روز هم آن ها در تعطیل به سر می برند و در نتیجه ما برای مبادلات اقتصادی و ... بیش از سه روز کاری در هفته در اختیار نداریم.

و همینطور مجبوریم به خواسته های دیگری نیز پاسخ مثبت دهیم .. مثلا این که با توجه به انفجار اطلاعات در دوره ی اینترنت و در حاکمیت دهکده ی جهانی، حروف نوشتاری فارسی را به لاتین و به اصطلاح فنگلیش finglish       تبدیل کنیم تا در ارتباط و سهولت آن موثرتر باشد ...
شما را به خدا بیایید اندیشمندانه تر فکر کنیم و عمیق تر پیشنهاد بدهیم و با مشاهده ی پیشرفت ها و کثرت کفار، دست از سنت ها و اعتقادات اصیل مان بر نداریم که همیشه همرنگ جماعت شدن، الزاما نارسوایی در پی ندارد .

                                                                                            والسلام



<      1   2   3   4