سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 96
بازدید دیروز: 55
بازدید کل: 1370385
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



حکایت

شنبه 86 اردیبهشت 1

این مطلب را چهارشنبه سی ام آذر 1384ساعت 18:35 در وبلاگ قبلی ام ( لبگزه ی بلاگفا ) نوشته بودم ... امروز به اینجا منتقل شده است

گویند ... این هرمه بر منصور دوانیقی وارد شد و زبان به توصبف و مدح او گشود .. منصور به او گفت: هر چه دوست داری از من بخواه ...
ابن هرمه گفت: چیزی نمی خواهم جز آنکه به حاکم مدینه بنویسی که هرگاه مرا در حال مستی دیدند از من درگذرند و حد بر من جاری نسازند.
منصور گفت: این گونه نمی توانم بنویسم که حد شرابخواری حکم خداست و نباید بر خلاف آن دستوری داد.
آن گاه به کاتبش دستور داد که به حاکم مدینه چنین بنویسد: هر گاه ابن هرمه را مست گرفتند و نزد تو آوردند، به او  هشتاد ضربه تازیانه بزن و به آن کس که او را آورده صد ضربه ...

و اینگونه ابن هرمه آزادانه مستی می کرد .. و مگر کسی می توانست  ... ؟؟؟؟