سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 63
بازدید دیروز: 63
بازدید کل: 1370174
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



وهابیت (قسمت آخر ـ 2)

یکشنبه 87 مرداد 13

آخرین قسمت از سلسله مباحث وهابیت شنبه 5/5/1387در فرهنگسرای دانشجو با هم اندیشان جوان بحث شد. این قسمت را به دلیل مفصل شدن در سه پست تقدیم حضورتان می کنم. برای رعایت سیر منطقی بحث به پست قبلی مراجعه فرمایید. در مباحثم از روایات مورد استناد وهابیبت که آقای امینی زحمت تهیه ی آن را کشیدند استفاده کرده ام که بدینوسیله از ایشان تشکر می کنم..  و همینطور از سرکار خانم مرکباتی که زحمت پیاده کردن، نوشتن و درج بر سایت هم اندیشی را متقبل شده اند..
ادامه از قسمت قبل

البته در باره ی اعتقادات آنان مطلب فراوان است. دیدگاه های آنان در زمینه ی امامت، تقیه، سنت و بدعت، بدا، برداشت غلط از توحید عبادی و قاطی کردن آن با تعظیم و تکریم اولیای الهی، توسل، تبرک جستن از مقابر و زیارتگاه های بزرگان و ... که ما به همین مقدار اکتفا می کنیم و در ادامه تنها به یک موضوع اشاره می کنیم و می گذریم.

ـ بغض و عناد نسبت به امیر مومنان علیه السلام
یکی از عمده ترین دیدگاه های طرفداران و پیروان شیخ الاسلام ابن تیمیه، بغض و کینه نسبت به امیرمومنان علی علیه السلام و خاندان عصمت و طهارت است. این بغض و نفرت هرچند در ظاهر نمود نداشته باشد اما در لابلای کتاب ها و نظریاتشان به خوبی مشاهده می شود. اینک با عرض معذرت به ساحت امام متقین و امیر مومنین، خاندان عصمت و طهارت، امام زمانمان، همچنین شیعیان دلسوخته و شما خوانندگان گرامی به برخی از گفته های ابن تیمیه در باره ی علی علیه السلام نگاه می کنیم:
ـ علی در هفده چیز به خطا رفته و در آن ها با نص قرآن مخالفت کرده است.

                                                                      
ـ علی از آن هنگامی که به خود آمد فردی شکست خورده بود. او چند بار سعی کرد خلافت را در دست بگیرد اما نتوانست. جنگ های علی هم برای به دست آوردن ریاست بود نه برای دیانت.
ـ ابوبکر در حالی که فردی مسن بود و می دانست چه می گوید ایمان آورد؛ ولی علی کوچک بود که اسلام آورد و اسلام طفل صحیح نیست.
ـ دلیل اینکه مسلمین از سخنان علی بن ابی طالب چیزی اخذ نکرده اند این است که سخنان دیگر صحابه با قرآن و حدیث پیامبر مطابقت بیشتری داشت.
ـ در روایت صحیحی از علی نقل شده است که گفت: روزی رسول خدا من و فاطمه را برای نماز صبح صدا زد و فرمود: آیا برای نماز برنمی خیزید؟ من گفتم: ای رسول خدا! جان های ما دست خداست و اگر او بخواهد بر می خیزیم.. پیامبر برگشت و این آیه را می خواند: بیشترین کار انسان بر پایه ی جدل است.
ـ کسی از کفار نیست که با علی دشمن باشد.
ـ هر خبری که که در آن از فضایل علی در جنگ ها نقل شده است، دروغ محض است.
ـ حدیث انا مدینة العلم و علی بابها از جعلیات است.
این در حالی است که بسیاری از صحابه و راویان مورد قبول اهل سنت مانند ابن عباس، جابربن عبدالله، ابن مسعود، حذیفه، ابن عمر، انس بن مالک و حتی عمرو عاص و ... به صحت آن اقرار کرده و آن را نقل کرده اند.
ـ علی علم خود را از ابوبکر گرفته است.
بدتر از اینها که نقل کردم این گفته ی ابن تیمیه است که دیگر اوج خباثت و دشمنی او با علی در آن موج می زند. می دانیم که خداوند در آیه 55 سوره ی مائده که به آیه ی ولایت معروف شده است می فرماید: سرپرست شما خداست و رسول او و مومنانی که در حال رکوع صدقه می دهند.
شیعه اجماع دارد که این آیه در مورد امیر مومنان علیه السلام نازل شده است. گروه بسیاری از دانشمندان اهل سنت مانند خطیب بغدادی، سیوطی، قاضی ایجی، جرجانی و قوشجی نیز در این که این آیه در مورد امیر مومنان نازل شده است، ادعای اجماع کرده اند. اما ابن تیمیه  چنین می گوید: گروهی از دروغگویان حدیثی را جعل کرده و گفته اند: این آیه در باره ی علی نازل شده است که انگشتر خود را به مسکین داده است؛ در حالی که به اجماع علمای علم حدیث چنین مطلبی دروغ آشکار است. علمای علم حدیث بر عدم اختصاص این آیه به علی بن الی طالب اجماع دارند و اصلا علی در حال نماز انگشتری صدقه نداده است و این داستان، دروغی بیش نیست که دروغگویان جعل کرده اند.

ـ عدم اعتقاد به شفاعت:
آنان بر این باورند که هیچ کس حتی پیامبر هم بعد از مرگ هیچ کاری نمی تواند انجام بدهد و لذا انتظار اینکه کسی واسطه ی برآورده شدن حاجات ما نزد خدا شود، یک نوع شرک و خروج از دین واقعی اسلام است.
این در حالی است که قرآن خطاب به پیامبر می فرماید: ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک واستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما
یعنی: اگر گناهکاران نزد تو بیایند و ـ به واسطه ی تو ـ از خدا طلب توبه کنند و تو نیز برایشان استغفار کنی خواهند دید که خداوند بخشنده و رحیم است.
معتقدند صدا کردن، استمداد از غیر خدا و مخاطب قرار دادن غیر خدا کفر است. یعنی اگر بگوییم "یا رسول الله" کفر است زیرا توسل به غیرخدا حتی اگر صالح هم باشند، یعنی او را در عرض خدا قرار داده ایم و او را پرستیده ایم و این به معنای شرک است.

سوال: یعنی  اگر من به خدا بگویم من را ببخش نمی بخشد که نیاز به واسطه و شفیع داشته باشیم؟ یعنی واسطه قرار دهیم ما را قبول می کند؟
واحدی: یکی از دوستان: این بسیار طبیعی و روشن است که خدا مقربانی دارد؛ کسانی هستند که به دلیل عبادت بیشتر و عواملی مختلف در نزد خدا مقرب تر و نزدیک ترند و خداوند به آنها بیشتر توجه دارد و در درگاه خدا ارج بیشتری دارند. خود خدا هم در قرآن می فرماید: "وابتغوا الیه الوسیله" یعنی  برای رسیدن به خدا وسیله بجویید. مطمئنا  این وسیله چیزی نیست جز همین اولیا که آبرویشان نزد حضرت حق به حدی است که  خدا بر خواسته هایشان دست رد نمی زند. ما خدا را به مقربانش قسم می دهیم و آنها را واسطه ی فیض قرار میدهیم نه اینکه خود آنها را فیاض بدانیم و از خدا مستغنی شویم.

همان دوست: خدا نمی گوید وسیله بیاور. میگوید بخوان مرا تا اجابت کنم.نمی گوید وسیله بیاور؟
یکی از دوستان: گاهی یک خواسته ای داریم از بزرگی. دنبال کسی می گردیم که در نزد او چهره ی خوب و احترامی داشته باشد. اینطور مطمئناً به خواسته ات می رسی.
همان دوست: یعنی ممکن است خدا اجابت نکند؟ اگر اینطور است چرا فرموده بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟
واحدی: آیا خداوند حق دارد که اجابت نکند؟ یا نه وظیفه ی اوست که اجابت کند؟ به یقین خداوند می تواند به خاطر گناهانمان به دعای ما ترتیب اثر ندهد اما وقتی شما پیغمبر و انسان های صاحب احترام را واسطه قرار می دهی موضوع می تواند فرق کند و خداوند از حق خود بگذرد.
آقای شیر علی: رحمانیت خدا به همه اعطا شده و رحیمیت خدا خاص بندگان مومن است. بنابراین وقتی قرار است خداوند اضافه بر حقت به تو بدهد، یا باید ظرف وجودیت بزرگ باشد یا باید از شخص بزرگی مدد بجویی. مراجعه به اشخاص بزرگ صرفا ًهمین طور است که دستت را بگیرند و بالا ببرند.

همان دوست:ضمن اینکه پاسخ آقای شیرعلی تا حدودی قانع کننده است اما سایر پاسخ ها عقلی نیست و تنها با تکیه بر نقل است.
واحدی: بحث شفاعت بحث عقلانی نیست. شفاعت جزء اصول دین نیست که لازم باشد عقلانی اثبات شود. اصولی عقلائی هستند که بدون منبع اثبات شود مثل ذات خدا. اما توسل برخواسته از آموزه های دینی ماست. هم در قرآن موضوع شفاعت پذیرفته شده است و هم در روایات اسلامی. مثلا در  قرآن از زبان بچه های حضرت یعقوب ـ بعد از اینکه دستشان رو شد ـ می گوید که نزد پدر آمدند و گفتند: پدر ! برای ما نزد خداوند استغفار کن! خب آیا نمی توانستند خودشان توبه کنند و به پدر چشم نبندند؟ یا همان آیه ای را که در ابتدای بحثم خواندم و آیات دیگر و همینطور روایاتی که این موضوع را اثبات می کند. روایات صحیح و معتبری هست که توسل را قبول دارد و حتی بر آن تاکید می کند. از امام صادق نقل است که فرمود: لن تنال شفاعتا من استخف بالصلاة یعنی شفاعت ما اهل بیت شامل کسی که نمازش را سبک بشمارد نخواهد شد. اصلا این دعاهای وارد شده از امامان معصوم که خودشان یاد داده اند اینگونه دعا کنید و هنگام گرفتاری خدا را به محمد و آل او بخوانید آموزه های دینی است که موضوع توسل وشفاعت را روشن می کند.
این اختصاص به شیعه ندارد و سایر مذاهب اسلامی هم آن را قبول دارند که می توان برای برآورده شدن حاجات از جمله درک مغفرت حضرت حق به اولیای الهی متوسل شد و آنان را واسطه قرار داد. در تفسیر زمخشری (که خود از اهل سنت است) می گوید توسل به اولیای الهی جایز است. بنابراین در میان مذاهب اسلامی این تنها وهابیت است که این را قبول ندارند و سرسختانه با آن مخالفت می کنند. آنها توسل را شرک می دانند و کسی را در عرض خدا قرار دادن می شمارند در حالی که این رابطه ی طولی است. از نظر وهابی ها عبادت خالصانه یعنی فقط "یا الله" گفتن و اگر "یا رسول الله" بگویی شرک است!

سوال: آیا واقعا خدا را نمی توان دید؟ اگر نه،  پس این همه آیه و حدیث که در مورد دیدن خدا هست چیست؟ روز قیامت چطور؟
آقای درخشنده: حدیث داریم از حضرت علی که پرسیدند خدا را می بینی؟ گفت: من خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم!
واحدی: خداوند را می شود دید اما نه با چشم سر که با چشم دل. خیلی از اولیا خداوند را در همه چیز می بینند در یک برگ گل و در یک قطره باران و .. خداوند را می شود در نشانه ها و آیاتش دید. مسلما دیدن با دیدن فرق می کند و شیعه به هیچ وجهی قبول ندارد که می شود خدا را با چشم سر دید.
وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناضره. این آیه ی قرآن است که در مورد مومنان در روز قیامت یا در بهشت می گوید که آن روز چهره هایشان بشاش است و دارند به خدا نگاه می کنند. اختلاف ما و وهابیت سر همین است. آنها می گویند خدا دیدنی است و ما می گوییم این تعبابیر استعاره ای است. آیا یدالله مبسوطه واقعا به معنای این است که خدا دست دارد که دستش هم گشاده است؟ در صنایع ادبی و ادبیات عرب این خیلی مصطلح است که مضاف را حذف می کنند. مثلا در قرآن هست که "واسئل القریه" یعنی از آبادی سوال کن. خب آیا واقعا آبادی و روستا سوال کردنی است؟ می شود از در و دیوار آبادی سوال کرد؟ همه اهل ادبیات چه مسلمان و چه کافر می گویند اینجا یک مضاف که "اهل"  باشد حذف شده است؛ یعنی واسئل اهل القریه؛ یعنی از اهل روستا سوال کن.
بنابراین "یدالله مبسوطه"  یعنی دست رحمت خدا گشاده است. دیدن خدا در روز قیامت یعنی دیدن مهربانی خدا و محبت او به بندگان مومنش و ...
هرگز نمی توان بر ظاهر کلمات آن هم در کلام عرب که صنایع ادبی، استعاره، کنایه، ضرب المثل و این قبیل زیبایی های زبانی به شدت در آن رایج است حکم کرد. تازه این مربوط به کلام انسان است در کلام خداوند که موضوع از جهات مختلف پیچیده تر می شود و به خاطر همین است که می گوییم تفسیر به رای نکنیم و به برداشت سطحی خود از قرآن اکتفا نکنیم. خود قرآن می گوید: لا یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم یعنی جز خداوند و عالمان استخوان خرد کرده، کسی تاویل و معنای قرآن را نمی داند.
بنابراین برای فهم قرآن باید به کسانی رجوع کنیم که به علم الهی دسترسی دارند و به عالم بالا یعنی مبدأ آن متصلند.
در جلسه ی پیش گفتیم که پیغمبر اکرم فرمود: آگاه باشید که من به اندازه ی این کتاب (قرآن)  وحی آسمانی دریافت کرده ام که در قرآن نیست.. به خاطر همین است که ما معتقدیم تو نوع وحی بر پیامبر اکرم نازل می شده است: وحی قرآنی که همین قرآن است و هم معنی و مفهوم و هم لفظ از ناحیه ی خداوند بوده است و رسول گرامی اسلام حتی یک حرف هم در آن کم یا زیاد نکرده است. ونوع دوم وحی غیر قرآنی است که معنی و مفهوم از سوی خداوند بر رسول اسلام وحی می شده و لفط و عبارت توسط آن حضرت شکل می گرفته است. حدیث قدسی  نمونه ی وحی غیر قرآنی است که معنی از سوی خدا بوده اما کلام و ترکیب عبارت از ناحیه ی پیامبر اکرم.
راسخون فی العلم کسانی هستند که در کنار پیغمبر بودند و انواع  آموزش ها را از پیامبر دریافت کرده اند و حتی زوایای خاصی را آن حضرت به آنان یاد داده اند که شاید ضرورت نداشته است در آن شرایط همه ی مسلمانان آن را فرا بگیرند یا بر آن آگاه گردند. در روایات ما هست که پیامبر اکرم مطالبی را بر امام علی دیکته می کردند و ایشان آنها را تمام و کمال نوشتند و در کتابی به نام جامعه گرد آوری کردند. این کتاب نزد امامان معصوم ما بوده و از یکی به دیگری می رسیده تا امروز که همه آن نزد امام عصر است.
اسلام سلیقه ای و گزینشی نیست و یک بسته ی نرم افزاری است. نمی توان به یخشی از این نرم افزار عمل کرد و بخشی را رها کرد و قبول نداشت. در اسلام "نومن ببعض و نکفر ببعض" نداریم. باید همه چیز را در کنار هم و با هم دید و بدانها عمل کرد. این بسته مرکب است از قرآن و احادیث پیغمبر و راسخون فی العلم که ائمه هستند. همان هایی که خود پیامبر معرفیشان کرد که انا مدینه العلم وعلی بابها.
در اعتقادات وهابیون جمود به ظاهر الفاظ و عدم اعتقاد به تفسیر و تاویل قرآن به شدت جریان دارد. و تازه ما را هم متهم می کنند که کافر هستیم چون اهل تاویل هستیم و تنها به ظاهر الفاظ تمسک نمی کنیم.
مرجع عالیقدر شیعه مرحوم آیه الله العظمی آقای حکیم در سفری به عربستان با عبدالله بن باز ملاقاتی داشتند. عبدالله بن باز مفتی اعظم عربستان، از وهابی های به شدت متعصبی بود که همین چند سال پیش مرد. در تعصب او همین قدر بس که از وی چنین نقل شده است: چهل سال در مدینه زندگی کردم اما افتخار می کنم که حتی یک بار هم به پیامبر سلام نکردم.
زیراهمانطور که گفتیم آنها معتقدند که پیامبر هم یکی مثل سایر انسان هاست و هیچ امتیازی بر آنان ندارد و هر چه هست خدا هست و بس. اگر پیامبر حرمتی هم داشته باشد مربوط به زمان حیاتش هست و گرنه وقتی که می میرد دیگر کاری از دستش بر نمی آید.
بگذریم.. در این دیدار بن باز به ایراداتی که بر شیعه داشتند پرداخته بود و به شدت با موضوع تاویل و اعتقاد به باطن قرآن مخالفت کرده و به مرحوم آقای حکیم تندی کرده بود.
آقای حکیم که می دانستند با این مرد نمی شود اینطور صحبت کرد و  باید با منطق خودشان جوابش را داد، رو به بن باز که کور بود فرموده بودند: ما در قرآن آیه ای داریم که هر کس در این دنیا کور باشد در روز قیامت هم کور به محشر وارد می شود. بنابراین شما که در این دنیا کور هستید روز قیامت هم کور محشور می شوید.
بن باز گفته بود: نه.. اینطور نیست؛ معنای این آیه این است که کسی که ایمان ندارد و چشم بصیرت ندارد در آخرت کور محشور می شود و منظور چشم واقعی و چشم سر نیست.
آقای حکیم گفته بودند: خب معنای تاویل همین است. یا باید این را قبول کنید و با باید بپذیرید که شما روز قیامت هم کور خواهید بود.