سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لوگوی سایت
http://labgazeh.persiangig
.com/image/13lab.jpg

نقل مطلب از این وبلاگ با ذکر منبع موجب سپاسگزاری است .
بازدید امروز: 51
بازدید دیروز: 74
بازدید کل: 1369030
دسته بندی نوشته ها شعر گونه ‏هایم
بـی‏ خیال بابـا
دیار عاشقی ها
دل نوشتـــه ‏ها
شعــرهای دیگران
خاطـــرات
پاسخ به سوالات
فرهنگی‏ اجتماعی
اعتقـادی‏ مذهبی
سیاست و مدیریت
قــرآن و زنـدگــی
انتقــــادی
مناسبت ها
حکایــــات
زنانـه هـــا
دشمن شناسی
رمان آقای سلیمان!
همراه با کتاب
بازتاب سفرهای نهادی


اطلاع از بروز شدن

 



گزارش های خبری
گفت‌وگو با خبرگزاری فارس
بخش خبری شبکه یک
روایتی متفاوت از حضور خدا
باز هم خبرگزاری فارس
خدای مریم! کمکم کن
ارتش مهد ادب است
سوم شعبان. جهرم
خبرگزاری کتاب ایران
سوال جالب دختر دانشجو
رضا امیر خانی و آقای سلیمان
فعالیت قرآنی ارتش
خبرگزاری ایکنا
چاپ چهارم آقای سلیمان
برگزیدگان قلم زرین
گزارش: جهاد دانشگاهی
گزارش: سانجه مشهد و دادپی
مصاحبه: خبرگزاری ایسنا
مصاحبه: سبک زندگی دینی
گزارش: همایش جهاد دانشگاهی
مصاحبه: وظیفه طلاب
پیشنهاد یک بلاگر
شور حسینی ـ شهرزاد


زخمه بر دل.. ناله از جان



اردوی مشهد

شنبه 87 مرداد 5

اردوی مشهد بچه های هیأت اینترنتی محبان الرضا بهانه ی خوبی بود که - هر چند نه همراه آنان اما - ما هم به پابوس آقا مشرف شویم و با یک زیارت رجبیه، عرض ادبی به ساحت مقدس ولی نعمتمان داشته باشیم..
راستش با اینکه خیلی مشغله داشتم اما به پاس ادب به بچه ها و احترام به اصراری که داشتند پنجشنبه شب به آنها ملحق شدم و امروز صبح ساعت 6 برگشتم.. یعنی دو شب و یک روز در خدمتشان بودم..
سه جلسه ی گفتگو و گپ خودمانی فرصت مغتمی بود که با بچه ها بیشتر آشنا بشوم و مطالب خوبی هم از آنان یاد بگیرم..
حامد و مجتبی دو جوان با صفا بودند که تدارکات اردو را به عهده داشتند و هرگز ندیدیم خم به ابرو بیاورند و از کار سخت تدارکات یا از کسی گلایه ای داشته باشند.. نه تنها چنین نبود که با شوخی ها و بذله گویی هاشان حال و هوای جمع را عوض می کردند..
نشست صمیمی شبانه ی بچه ها روی پشت بام مهمانسرای محل اقامت بود. شب اول تا ساعت 3 نیمه شب طول کشید. آخر کار مجتبی می گفت: مردم خیال می کنند ما نشسته ایم و داریم از مباحث استفاده می کنیم.. نمی دانند که ما نشسته ایم تا جلسه تمام بشود و ما زیر اندازها را جمع کنیم و برویم بخوابیم..