• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : سفر به گذشته
  • نظرات : 9 خصوصي ، 70 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4   5      >
     

    «بسم‌الله‌الرَّحمن‌الرَّحيم»

    پايگاه اينترنتي بنياد بسم‌الله‌الرَّحمن‌الرَّحيم، اولين پايگاه جامع با موضوع

    «بسم‌الله‌الرَّحمن‌الرَّحيم»

    تجربه خداوند براي هر تجربه‌کننده‌اي منحصر بفرد و تکرار ناشدنيست؛

    او در هر لحظه به شکلي کاملاً متفاوت و تازه تجربه مي‌شود،

    او خداي نزديک است، بسيار نزديک...

    «بسم‌الله‌الرَّحمن‌الرَّحيم».

    با سلام.

    توصيف بسيار زيبا و دلنشيني داشتيد.

    واقعا عالي بود.

    شاد و موفق باشي.

    [گل]

    الله
    بنام سيب و به اذن حبيب
    سلام بر دوست که همه ارادت اوست .

    سيد خدا . آمدم با اخلاص عرض کنم :
    ميلاد مسعود باقر العلوم امام محمد باق (ع) . آغاز ايام پر برکت ماه رجب و روز گرامي داشت قلم . بر شما انسان فرهيخته صاحب قلم مبارک باد .
    راستي شما هم حس کرديد .اين روزها آسمون بزرگ تر از هميشه به نظر مياد . نه ؟

    اگه از اون بالا به زمينمون نيگاه کنيم چي خواهيم ديد ؟

    اميد آنکه در پناهش هميشه قلمتون سبز و دلتون نرم باشه .

    و تشكر فرا وان از بنده نوازي شما استاد گرامي .
    يا علي
    [گل]

    سلام بر سيد بزرگ خردادي!

    چقدر زيبا و ملموس توصيف كرده بودين

    راسته ميگن كه به دست آوردن دوست كار آسونيه اما نگه داشتنش خيلي سخته...مواقعي مثل روز تولدم خيلي بيشتر به اين موضوع واقف مي شم...آخه سالهاي قبل آخرين روز بهار كه ميشد از هر دري يكي ميومد و با گل و شيريني و كادو اين روز رو بهم تبريك مي گفت،اما هر سال با فاصله هايي كه به وجود اومده حتي سالي يك بار هم نمي تونيم به هم زنگ بزنيم و از احوال هم باخبر بشيم

    اگه خيلي بامعرفت باشن يه پيامك ميدن و تبريك ميگن....

    و البته اينم لنگه كفشه تو بيابون....!!!

    ديگه از دور هم جمع شدن و نون و پنير و حرفاي قشنگ و ذكر حق خبري نيست...به واقع خبري نيست

    توي اين مدت كه ما گرفتار كاراي پايان نامه بوديم شما حسابي جبران كردي و مطالبتونو رو كردين

    بيش از پيش در پناه حق موفق و مويد باشيد...

    راستي تولد فاطمه سادات رو هم تبريك ميگم

    سلام عليكم برادر عزيزم آقا سيد گرامي

    گفتم تا باز سبقت نگرفته ايد خدمت برسم براي عرض تبريک امروز که در آستانه ي آن هستيم .

    با آرزوي برپايي نماز انشاءالله تعالي و انشاءالله بعدش هم حج اکبر به امامت آقايمان .

    فراداي خانه همگي سلام و عرض ادب دارند .


    از آنجا كه توفيق زيارت مكه ي مكرمه و مدينه ي منوره حاصل گشته ،ضمن خداحافظي و كسب حلاليت دعا گوي شما خواهم بود.

    اينروزها خيلي ياده: ببينيم سيزده تيرماه تقديرمان چيست؟ مي افتم...
    .............

    تقدير من اينه كه بيام و بگم سيزده ها براي من هم نحس نبودند...!

    شرمنده:

    چه سير زيبايي به

    گذشت آن زماني

    با عرض سلام...

    سيد بزرگوار چه سيري زيبيي يه گذشته كرديد و آن حال هواي پاك و عرفاني . گذشت آ زماني كه.......

    اي... بد جوري دلمون رو هوايي كرديد . منم ياد مي كنم از 3 سال پيش كه خادم حسينيه ايي بوديم و هر هفته موظف بوديم كارواني را راهي جمكران كنيم كه به لطف آقا اين توفيق نصيب من شده بود.

    و قرارمون هر هفته اين بود اول بريم قم و بعد جمكران. واي كه شبهاي پر هياهو و دعا و مناجات تو حرم خانم . و بعد هم مسجد جمكران . تا سحر دعا بود و حمد ثنا و مناجاتي عاشقانه با حضرت دوست.

    با دلمان چه كرديد بزرگوار.

    فردا اول ماه رجب . ما رو از دعاي خير و خالصتان به سبك ايام قديم مثل دل پاك اون مامان و پدر بزرگاي مهربونمون كه ب بسم الله رو مي گفتن دعاشون مستجاب مي شد.

    خدا خيرتون بده .

    سلام

    زيارت قبول

    حرفهايتان حال و هواي خوشي داشت

    هدايت به دست خداست همو كه زنده را از مرده و مرده را از زنده بيرون مي كشد همو كه مومن را از كافر و كافر را از مومن...پس به هدايت و فضل خدا اميدوار بايد بود از كجا معلوم نسل جديد از ماها بهتر نشوند

    ان الله يهدي من يشاء و يضل من يشا

    شما اسناد من هستيد ببخشيد از جسارت نوشتن اين جمله ها...

    در پناه حق

    سلام بر سيد بزرگوار

    آقا كار كمرمون شكونده. توفيق زيارت شما رو ازمون گرفته.

    يه پامون ايلامه يه پاي ديگه سيستان. يه پا قرض ميكنيم براي مازندران و يه پا به امانت برا اهواز.

    تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.

    يا علي

    + حميد 

    سلام

    بالاخره پس از تعللي، توفيق شد و «ادامه ماجراي پنير»ها را خواندم. كليت آنچه فرموده بوديد متين و شيواست. حتي اينكه موشكافانه به كتابي اينچنين نگريسته شده بسيار آموزنده است. اما همچنان موضوعي كه مطرح كرده ايد، حل نشده مانده است.

    اينكه «اين قبيل كتابها به دليل ترويج انديشه هاي باطلي نامناسب اند»، درست.

    اينكه «نبايد منتظر بود که دستي از غيب برون آيد و کاري بکند»، هم درست.

    «اينكه رابطه ي من و علماي ديني و روحانيون بايد دو سويه باشد» هم درست.

    اما حالا ظاهرا صورت مسئله اين است:‏ (همانگونه كه خود نيز بيان كرده ايد) چگونه و طبق چه فرايندي بايد من دين زده! ((نمي دانم اين واژه بار معنايي درستي دارد يا نه،شايد بايد بگويم از دست عالم ديني فرار كرده)) به پاي سخن يك عالم ديني برگردم؟

    پس فعلا و براي دور نماندن از روح انسانيت شايد هنوز هم من بايد اتكا كنم به همين دست كتابها.

    سلام

    وبلاگ قشنگي داريد.

    خوشحال ميشيم به ما هم سري بزنيد و ما را از نظراتتون بهره مند كنيد.

    موفق و سربلند باشيد.

    + شوق پرواز 

    بازم راستي !

    الان ديدم كه عازم زيارت امام هشتم(ع) هستيد!

    خوش به سعادتتون !

    سلام ما رو هم اگه زحمتي نبود برسونيد !
    خيلي خيلي التماس دعا

    راستي زيارتتون هم قبول باشه

    التماس دعا

       1   2   3   4   5      >