• وبلاگ : لبـــگزه
  • يادداشت : استخاره
  • نظرات : 26 خصوصي ، 63 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     

    با سلام و عرض احترام خدمت شما دوست بزرگوار

    در ادامه سلسله جلسات نقد وبلاگها ، اين هفته با نقد وبلاگ حاج حميد(hajhamid.com) در خدمت شما دوست گرامي هستيم . لذا بدينوسيله از جنابعالي جهت شرکت در اين جلسه دعوت بعمل مي آيد. پيشاپيش ازحضور گرم و صميمي شما تشكر و قدر داني مي شود .

    وعده ديدار ما :

    يکشنبه 11/9/86 ساعت 17 الي 19 - خيابان سيد جمال الدين اسد آبادي ( يوسف آباد ) - خيابان 21 - پارک شفق - فرهنگسراي دانشجو - سراي کتاب

    با تشکر . روابط عمومي

    سلام سيد بزرگوار

    ممنون از حضور سبزتان .خوشحالم كرديد كه بالخره بعد از مدتها دوري وفراموش كردن باز هم به ياد ما بوديد

    نكنه استخاره زدي خوب اومده تشريف اورديد (البته براي مزاح عرض كردم )

    موفق باشيد

    سلام.

    خوبين؟

    ببخشيد كه دير رسيدم خدمتتون.

    به نكته جالبي اشاره كردين.

    دستتون درد نكنه واقعا...

    باز هم بيايين اون طرفا.

    خوشحال مي شم.

    يا علي

    حضرت محمد (ص): دو چيز است که کيفر آن را در دنيا مي دهند: ظلم و بد رفتاري با پدر و مادر.

    سلام آقا سيد بزرگوار ....

    اجركم عندالله ...

    اميدوارم هميشه در پناه الطاف الهي باشيد و خداوند همراه هميشگي شما باشد

    آقا سيد مطالبتون هميشه غني و مفيده ...

    از اينكه هميشه به مطالب بسيار ارزشمند و زيبا و پر محتوا اشاره مي فرماييد بي نهايت ممنونم

    من كه نهايت استفاده رو بردم ...

    به همسر بانوي مهربان سلام برسونيد

    حاميان هاشمي و اطرافيان روحاني در پوست خود نمي‌گنجند و خون طرفداران دولت از خشم و عصبانيت به جوش آمده است (مثل من).
    بازم سلام
    انگار آدم وقتي خيلي با خودش درگيره هي تند تند مينويسه...
    نميدونم....
    بهر حال ...
    الآن بروزم
    ممکنه تا يه مدتي نباشم
    کارهاي ناتمومي دارم که بايد تموم بشن.... .


    سلام

    ببخش ممكنه از اينجا استفاده كنم و مطلبي رو به فرشته مهر بگم؟

    با اجازه ي لبگزه ي عزيز:


    سلام دوست عزيز: ميخوام پيشاپيش چيزيو بگم خدمتت: من ميام وبت اما به محض اينکه کليک ميکنم واسه نظر دادن ، هم وبت بسته ميشه و هم تماااااام سيستم و کامپيوتر من ميريزه به هم... کاش جواب منو همينجا ببيني و بخوني... و حمل بر بي ادبي نکني . باور کن من ميام اما نميتونم نظر بدم اونجا ..
    هميشه از حرفهاي عارفانه ت و از آيات الهي كه ميگي لذت مي بردم

    ممنون

    [گل] کسي که تو را دوست دارد ، از تو انتقاد مي کند ... امام حسين ع [گل]هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نمايد خداوند در روز قيامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد. امام رضا ع سلام مطلب جالب و مفيدي بود . من با دلنوشته کوتاهي به روزم ..خوشحال مي شوم از نقد و نظر شما مستفيض شوم ...

    و او بزرگ تر است...

    از بيان شيوا و كلام آموزنده تان سپاسگزارم.


    اما اگه بي ادبي نباشه، اجازه بدين يه مطلب رو اضافه كنم كه : بيشتر وقت ها يادمون ميره كه حتي اگه با همه تلاشها و مشورت ها و شور ها و بكار گيري شعورها نتوني قاطعانه تصميم نهايي رو بگيري، باز خدا هست. يعني منظورم اينه كه اگه تو همه تلاشت رو بكني و اونجور كه بايد زحمت ات رو بكشي براي انتخاب درست ترين،‏ و در اين مسير توكل رو يادت نره، اون وقت چه بخواي چه نخواي خدا واست راه خير رو ميخواد. و ديگه نيازي نيست كه واسه طلب خير كردن (استخاره) از خدا حتما دست به دامن استخاره بشي. همون توكلت، همون نگاه عاشقونت به خدا، همون تلاشت و هموني كه تو دلت ميگذره خودش طلب خير كردن از خدا ست.

    راستش واسه من خيلي وقت ها اينجوري بوده. هر جا گير كردم (بعد از تلاشهاي در حد توانم) مي دونستم كه خدا حتماً خير من رو ميدونه و به قول معروف (الخير في ما وقع)

    -پ.ن. : ببخشيد، دربازخواني نوشته ام متوجه نكته اي شدم كه بايد اشاره كنم منظورم «تو نوعي يه»، خداي ناكرده جسارتي نشده باشد.

    باسلام

    از مطلبتان استفاده كردم .

    استخاره يعني طلب خير نمودن. در روايات بيان شده ازاهل بيت(ع) استخاره تجويز شده است و واضح است که استخاره بعد از مشورت و تدبير جايگاه پيدا مي کند .آدمي بايد ابتدا با نيروي عقل و انديشه صلاح و فساد را تشخيص دهد واز عقل و تدبير ديگران با مشورت بهره بگيرد آنگاه اگر ره به جايي نبرد رو به استخاره آورد

    سايه رحمت خداوند !

    التماس دعا

    اي مردمان ؛ زيبايي ، زندگي است ، آنگاه که پرده از رخسار خود برمي دارد ...اما زندگي شماييد و پرده شما.

    يک بار دستم را از مِه پر کردم . // سپس دستم را باز کردم ؛ بيا و ببين ، مِه به کِرمي بدل شده بود . // دستم را بستم و دوباره گشودم ؛ بنگر ، پرنده اي در ميان دستم بود . // باز دستم را بستم و گشودم ؛ د رميان گودي دستم انساني ايستاده بود . // سيمايي غمگين داشت و به بالا مي نگريست . // باز هم دستم را بستم ؛ وقتي آن را گشودم ، چيزي جز مِه نديدم ؛ // اما ترانه اي شنيدم در نهايت زيبايي . == - جبران خليل جبران -

    سلام حاج آقا

    قلمتان مستدام

    مرتبا از كلامتان بهره ميبرم.

    در پناه حق.


    سلام سيد جان اخوي عزيز

    ما هم شديم همسايتون در پارسي بلاگ، به بهانه نوشته برادر حاج حميد يه مطلب نوشتم منتظر حضور سبزتون هستم

    ضمنا گالري عكس هم به تعداد عكسها و آلبومهاش اضافه شده آدرسش در پيوند هاي روزانه موجوده

    در وبلاگ جديد با افتخار به شما لينك دادم

     <      1   2   3   4   5      >